نقدي بر نظريه قبض و بسط تئوريک شريعت - معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقدي بر نظريه قبض و بسط تئوريک شريعت

تأليف: صادق لاريجاني



مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم آنچه به محضر خوانندگان گرامي تقديم مي شود، نقدي است مبسوط بر «نظريه قبض و بسط تئوريك شريعت». اين نظريه كه توسط آقاي دكتر عبدالكريم سروش در مقالات كيهان فرهنگي ارائه شده(`)، واكنشهاي مختلفي برانگيخته است؛ اين نقد هم يكي از همين واكنشها است. از همان ابتدا كه مقالات قبض و بسط ايشان را مطالعه كردم، آن را به فكري هيجان انگيز بيشتر شبيه ديدم تا فكري علمي و دقيق. اين مقالات مملو از عبارات خطابي و اشعار دل انگيز است كه انسان تعجّب مي كند در بحثي فلسفي و علمي، چرا اين مقدار پاي خطابه و شعر به ميان مي آيد!

طبعاً در اذهان بسياري، اين سؤال رخ نموده كه چرا اصلاً چنين حساسيّت وسيعي نسبت به نظريه مذكور، به وجود آمده است. پاسخ اين سؤال از ديدگاه ناقدان مختلف ممكن است فرق كند. بنابراين علي القاعده راقم اين سطور بايد علل حساسيّت خود را بيان كند تا آنچه كه از نظر ديگران مطرح بوده است.

قبلاً اين نكته را متذكّر مي شوم كه از لحاظ نظري و منطقي، نظريه قبض و بسط را كلاً نادرست و بلكه نامعقول مي دانم و بخش اعظم مكتوب حاضر در خدمت اثبات و تبيين همين امر است. به طور مشخّص تر، هر سه ركن اين نظريه، چه ركن توصيفي و چه ركن تبييني و چه ركن توصيه اي آن، غير صحيح اند: ركن توصيفي آن كه مي گويد همه معرفتها و فهم ها و من جمله فهم هاي ديني در تحوّلند برخلاف واقع است. ركن تبييني آن كه مي گويد اين تحول فهم ها ناشي از آن است كه هر فهم ديني با همه فهم هاي بشري گره خورده است تحليل غير منطقي و نادرستي ارائه مي كند. و امّا توصيه اين مقالات كه باروري فهم ديني را در هر چه بيشتر انباشتن ذهن از معلومات بشري مي داند، به طوري كه در هر فهمي از كتاب و سنت سراسر معرفت بشري حاضر است و لذا براي فهم كامل تر و عصري تر بايد فهم بشري از جهان و طبيعت را كاملتر و عصري تر نمود و به عنوان مثال مجتهد در استنباط احكام شك در ركعات نماز بايد كوانتم مكانيك بداند! توصيه اي است غير منطقي و غيرعقلائي.

شرح اركان سه گانه مذكور و نقد آنها و برهاني ساختن آنچه گفتيم، به عهده مطالبي است كه در طيّ فصول كتاب مطرح مي شود. غرضم از ذكر اين امور در اينجا، بيان اين نكته بوده است كه حساسيّت ما در مورد نظريه قبض و بسط، نه از جهت بطلان ادّعاهاي آن است كه در اين صورت بايد آن را همچون بسياري نظريه هاي غير جدّي ديگر، به حال خود رها مي نموديم. حساسيت، ناشي از امور ديگري است كه ذيلاً بيان خواهيم كرد:

الف) تفسير به رأي.

به گمان ما لازمه نظريه قبض و بسط، التزام به تفسير به رأي به نحوي وسيع و دامنگير، در متون كتاب و سنت است. وقتي بنا شد كتاب و سنت را چه از لحاظ مفاهيم و مفردات و چه به لحاظ قضاياي تصديقي آن در پرتو نظريات غيرديني كه بيشتر آنها صبغه ظنّي دارند، بفهميم، در واقع تفسير به رأي را به كاملترين و وسيع ترين نوع آن ملتزم شده ايم. اگر تئوريهاي علمي امروز گفتند انسان از نسل ميمون است، همه جا در قرآن «انسان» را اينطور مي فهميم. فردا هم اگر مطلب ديگري گفتند، مي گوئيم قرآن انسان را آن طور معرفي مي كند وقس علي هذا. تفسير به رأي شاخ و دم كه ندارد، وقتي گفتيم فهم كتاب و سنت همه جا محاط به فهم هاي ديگر بشري است، و بعد هم اكثر آن فهم ها (و بلكه همه آنها، بر طبق مذاق ايشان) را ظني و نقدپذير دانستيم، التزام به تفسير به رأي گزيرناپذير است.

ايشان هم ـ چنان كه به خاطرم مي آيد ـ در جايي به صراحت گفته اند كه همه فهم ها تفسير به رأي است! فقط بايد بين انحاء تفسير به رأي فرق گذاشت!! تفسير به رأيي داريم درست و تفسير به رأيي داريم درست تر و

/ 180