آيا ذهن جدا از جسم وجود دارد؟ - فلسفه آزاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه آزاد - نسخه متنی

سیدرضا صدر؛ تهیه و تدوین: سیدباقر خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كم تر از گروه نخست تغذيه مى كنند و از سلامتى و تندرستى و نيرومندى آنها بهره اى ندارند. اين آزمايش بديهى به ما نشان مى دهد كه رابطه اى ميان تغذيه و قدرت فكرى و نيروى انديشه وجود ندارد. قدرت فكرِ زندگى بى نياز است و تغذيه زندگى نيازمند. حال اگر فرض كنيم كه قدرت فكرى موجودى باشد جداگانه و مستقل از زندگى گياهى چنين موجودى نيازى به غذا نخواهد داشت و مرگ نيز نخواهد داشت. و اگر زنده اى اززندگان بدين پايه از زندگى رسيد نخواهد مرد و جاويدان خواهد ماند; چون نيازى ندارد چون مرگ دورانداختن پايه نخستين اززندگى است و ترك وضعيتى كه بعداً نياز داشته باشد.

از نظر علمى روشن شد كه حقيقت مرگ چيست و حقيقت زندگى كدام و مرگ ويژه زندگى گياهى است و فقط زندگى هاى بالاتر مرگ ندارد پس زنده هميشه زنده است. چنان كه دانسته شد كه زندگى گياهى كه ما آن را زندگى مادى مى ناميم و زندگى فكرى كه ما آن را زندگى مجرّد مى ناميم دو زندگى متضاد نيستند بلكه حيات مادّى پله اى است براى حيات تجرّدى. و فيلسوف بزرگ صدراى شيرازى حيات تجرّدى را زاييده حيات مادى و كامل شدن زندگى نباتى مى داند. تضادى ميان آنها نيست هر دو با يك ديگر جمع مى شوند و مرگ انسان دورانداختن زندگى نباتى است و جامه كهنه و مندرس را كندن.

پس تمام انسان ها پس از مرگ زنده هستند و مرگ ندارند و زندگى نوين بى نيازى را آغاز مى كنند. فيلسوف بزرگ شرق (پور سينا) رساله اى دارد در اين كه انسان پس از ويرانى بدن باقى است.

آيا ذهن جدا از جسم وجود دارد؟

(كورن فورن) در كتابش مى گويد: (ذهن منتزع از جسم وجود ندارد).

اين سخن پيچيده و مجمل است و نياز به گشودن دارد و نفى و اثبات كلى آن صحيح نيست شايسته است آن را بگشاييم تا به حقيقت صحت نفى و اثبات آن پى برده شود.

اگر مقصود از اين سخن آن است كه ذهن به خودى خود موجودى جداگانه و مستقل از جسم نيست و نمى توان مورد اشاره اش قرار داد چنان كه جسم را مورد اشاره قرار مى دهيم به اين معنا حرف ايشان صحيح است و ذهنِ جدا از جسم وجود ندارد. و اگر مقصود ملازم بودن ذهن با جسم در تمام احوال است به طورى كه اگر جسم نابود شود ذهن باقى نخواهد ماند

/ 200