نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد و برادرانش عقيل و على (ع) به سر برد و از تمام خويشان و نزديكان و دوستان و زندگى مألوف خود چشم بپوشد و به شرحى كه در زندگانى پيغمبر اسلام ذكر شده در آن جا نيز مورد تعقيب مشركان قريش و نمايندگانى كه براى بازگرداندن آنان به حبشه فرستاده بودند قرار گرفت و در حضور پادشاه حبشه نجاشى ـ بدان گونه كه ذكر شده ـ با كمال شهامت و راستى از دين و آيين پيغمبر بزرگوار خود دفاع كرد تا جايى كه پادشاه حبشه و كشيشان مسيحى را سخت تحت تأثير سخنان شيوا و گرم و دور از هرگونه تعصب و خلاف گويى خويش قرار داد.


در كـوفــه:


چنانكه مى دانيم على بن ابى طالب (ع) نزديك چهارسال از پايان عمر خود را در كوفه گذرانيد; چرا كه از سويى بيشتر هواخواهان آن حضرت در كوفه بودند و از سوى ديگر كوفه براى نبرد با معاويه ـ كه در شام بود ـ و خوارج ـ كه در نهروان بودند ـ نزديكتر و آماده تر از مدينه بود به شرحى كه در جاى خود ذكر شده است.


مورخان نوشته اند: اميرالمؤمنين (ع) مركز خلافت خود را از مدينه به كوفه منتقل كرد; زينب نيز با شوهرش عبداللّه بن جعفر به كوفه آمد و در آن جا ساكن شدند. عبداللّه بن جعفر در جنگ صفين جزء لشكريان آن حضرت بود و فرماندهى گروهى از سربازان على (ع) را در عهده داشت.


در اين مدت دختر بزرگوار آن حضرت يعنى زينب نيز به ارشاد و تعليم زنان كوفه اشتغال داشت و نقل شده است كه: زينب (س) دركوفه مجلس درسى براى زنها تشكيل داد و براى آنها قرآن را تفسير مى كرد در يكى از روزها به تفسير سوره (كهيعص) مشغول بود كه اميرالمؤمنين (ع) از در وارد شد و از دخترش پرسيد: (كهيعص) را تفسير مى كنى؟ عرض كرد: آرى.


على (ع) فرمود: اى نور ديده اين حروف رمزى است در مصيبت وارده بر شما عترت پيغمبر (ص) و سپس سخنانى در اين باره به زينب فرمود…(1).


نگارنده مى گويد: با توجه به مقام و احترامى كه دختر اميرالمؤمنين در كوفه پيدا كرده بود خواننده محترم مى داند كه ماجراى اسارت زينب (س) و بى احترامى هايى كه جنايتكاران بنى اميه و گماشتگان و دار و دسته آنان بر آن بانوى بزرگوار پس از ماجراى جانگداز كربلا در همين شهر وارد كردند تا چه اندازه براى دختر اميرمؤمنان ناگوار و دشوار بود و چه صبر و شكيبايى عجيبى در برابر اين مصايب سخت از خود نشان داد و چگونه براى رضاى خداى سبحان اين ناملايمات و اهانت ها را بر خود هموار كرد تا آن جا كه وقتى عبيداللّه بن زياد در آن مجلس ميشوم و مفتضح از وى مى پرسد:


(كَيْفَ رَأيْتِ صُنْعَ اللّهِ بِأخيك؟ رفتار خدا را در مورد برادرت حسين چگونه ديدى؟)


زينب (س) با كمال شهامت و قدرتى كه حكايت از نيروى فوق العاده ايمانى او مى كرد در پاسخ آن جنايتكار تاريخ اظهار فرمود:


(ما رَأيْتُ مِنْهُ اِلاّ جَميلاً!; من از خداى تعالى جز نيكى و زيبايى چيزى نديدم!)


و به راستى اگر براى دختر بزرگوار على (ع) اين بانوى كم نظير اسلام در تاريخ جز همين يك فضيلت چيز ديگرى از او به يادگار نمانده بود در معرفى عظمت و شخصيت والاى او كافى بود!

/ 51