بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید مکتب اسلام ـ شماره 17، خرداد 1339 مفاخر مکتب اسلام قرن ششم هجري سديد الدين حمصي
علي دواني يکي از دانشمندان بزرگ و فقهاي نامي اين قرن، سديد الدين محمود بن علي بن حسن حمصي است که از محققين فقها و اعاظم متکلمين شيعه بشمار ميرود چنانکه خواهيم ديد وي قريب صد سال در جهان زيسته و آثار ذيقيمتي از خود بيادگار گذاشته است حمصي در نيمه عمر خويش يعني در پنجاه سالگي شروع به تحصيل نمود و در آن سن و سال با پشتکار عجيب و رنج بسيار بفرا گرفتن علوم متداول عصر پرداخت و چيزي نگذشت که آواز? علم و فضل و نبوغ و تبحرش در علوم فقه و اصول و کلام در همه جا طنين افکند. شخصيت علمي وي دانشمند مشهور شيخ منتجب الدين رازي که از شاگردان حمصي است در کتاب «فهرست» خود مينويسد « وي در ميان اصوليين علام? زمانه و عالمي پارسا و موثق بود آنگاه تاليفات او را شمرده و ميگويد: « چند سالي در مجلس درسش حاضر گشتم و بيشتر اين کتابها را موقعيکه نزد وي ميخواندند، شنيدم» فقيه بزرگ صاحب معالم در آخر مبحث «اجماع» از کتاب « دراية الحديث» پدرش شهيد ثاني طاب ثراه نقل ميکند که وي گفته است: اکثر فقهائي که بعد از شيخ طوسي (ره) آمده اند نظر باعتقاد مبرم و حسن ظني که بشيخ داشته اند، در مقام فتوي دادن از شيخ تقليد ميکردند سپس ميگويد « از جمل? دانشمنداني که قبل از من متوجه اين مطلب شده اند، شيخ فاضل محقق سديد الدين محمود حمصي و سيد رضي الدين ابن طاووس و گروهي ديگر ميباشند و از سيد بن طاوس نقل ميکند که وي از جدش ورام بن ابي فراس شاگرد حمصي نقل کرده که او معتقد بود: « بعد از شيخ هر مجتهدي در شيعه پيدا شده، فقط ناقل فتوي و آراء شيخ بوده است» که بگفت? محدث نوري در خاتمه مستدرک اين خود دلالت بر عظمت مقام فقاهت حمصي دارد. مؤلف «روضات الجنات» مينويسد « محدث نيشابوري (ميرزا محمد اخباري) در رجال خود از وي نام برده ولي بجاي رازي «زلزلي» ضبط کرده تا آنجا که گفته است: ابن ادريس او را تضعيف نموده و گفته که وي در بيان مطالب چندان دقت نمينمود و از اينرو به تصنيفات او نميتوان اعتماد کرد سپس مؤلف روضات ميگويد: من در کتاب سرائر تاليف ابن ادريس جائي نديدم که وي حمصيرا تضعيف کرده باشد بلکه بگفت? بعضي از دانشمندان مطلب بعکس است. زيرا شيخ منتجب الدين در شرح حال ابن ادريس نوشته است؛ که: « حمصي عقيده داشت که ابن ادريس در بيان مطالب دقت نميکند و اعتمادي بر تصنيف او نيست» و ميگويد: آنچه من از آغاز تا پايان سرائر ديده ام اينست که ميان اين دو مرد عاليقدر دوستي کامل برقرار بوده . ابن ادريس کسي نيست که از چنين بزرگواري عيبجوئي کند و او را بزشتي ياد نمايد! ( بلکه هر جا از او نام بردن بنيکي ياد کرده است) از جمله در باب نوادر کتاب قضا آنجا که روايت محمد بن مسلم را در خصوص قضاوت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام راجع برد ملک حبس شده و انفاذ ارث آن؛ نقل ميکند ميگويد: شيخ ما محمود بن علي بن حسن حمصي رازي رحمه الله معني اين حديث را «قضي اميرالمؤمنين بردالحبيس وانفاذالمواريث...» از من پرسيد. گفتم... چون پاسخ مرا شنيد گفت مقصود را فهميدي و حقيقت آنرا شناختي. سپس ابن ادريس ميگويد او را داراي اخلاق ستوده اي ديدم که در امثال وي کمتر مشاهده کردهام. مؤلف روضات در پايان مينويسد: « از تعبيري که ابن ادريس از حمصي نموده و گفته است: « شيخ ما» معلوم ميشود که وي بعضي مراتب علمي مخصوص بحمصي را يا از وي اجازه گرفته و يا نزد او خوانده است» در سطوري که از لحاظ خوانندگان محترم ميگذرد و مخصوصاً آنچه از ابن حجر عسقلاني دانشمند بزرگ اهل تسنن دربار? وي نقل ميشود، خواهيم ديد که اين عالم مبرز چه موقعيت مهم و شخصيت علمي قابل ملاحظه اي داشته است. حمصي فقيهي توانا و متکلمي ورزيده و دانشمندي سالخورده و با عظمت بوده است، آراء او در کتب فقه و اصول شيعه مشهور و مورد استناد فقهاي محقق ماست چنانکه فتواي وي در مسئله ارث پسر عم ابويني و عم پدري که دائي داشته باشد، در مبحث «ارث» کتب فقهي ما مشهور است. تأليفات وي آنچه از تأليفات حمصي را در کتب فهرست و تراجم نام برده اند؛ کتابهاي زير است: 1ـ «المصادر» در اصول. 2ـ «التعليق الصغير»ـ 3ـ «بداية الهدايه» ـ 4ـ «التبيين و التنقيح في التحسين و التقبيح»ـ 5ـ نقض کتاب موجز ابوالمکارم ابن زهره 6ـ تعليق کبيرـ بنام «المنقذمن التقليد و المرشد الي التوحيد در علم کلام که بگفت? الذريعه در سال 581 آنرا تأليف کرده است و [آنرا] تعليق عراقي و گاهي هم «عراقي» ميخوانند» اين موضوع موجب تحير مؤلف روضات گشته و ضمن بسط مقالي که داده است ميگويد:« تاکنون براي من ثابت نشده که چرا اين کتاب را «عراقي» مينامند». جز اينکه ابوالفضل عراقي قزويني که بگفت? ابن خلکان در سن? 600 در همدان در گذشته سه تعليق در علم خلاف نوشته و شايد تعليق حمصي هم تعليق بر تعليق او بوده و لفظ تعليق حذف شده وآنرا فقط «عراقي» گفته اند». البته نظر باينکه ابوالفضل عراقي قزويني با حمصي معاصر بوده است اين احتمال دور بنظر نميرسد ولي چون ما تعليق حمصي را نديده ايم تا از روي آن قضاوت نمائيم بنابراين نمي توانيم در اين خصوص مانند صاحب روضات بحدس تنها اکتفا کنيم. در الذريعه (جلد 4 صفحه 222) مينويسد« علت اينکه اين کتاب را «عراقي ميگويند اينست که حمصي آنرا در شهر حله عراق بخواهش علماي آنجا تأليف کرده است تصور ميشود با اين توضيح مطلب را بايد حل شده دانست زيرا معلوم نيست ابن ادريس بايران وري که محل سکونت حمصي بوده مسافرت کرده باشد ولي بطور مسلم ملاقات وي با حمصي در شهر حله بوقوع پيوسته است. تحقيق دربار? کلم? «حمصي» چنانکه خوانند? محترم ملاحظه ميکند؛ حمصي از مشاهير علماي شيعه و در عصر خود دانشمندي نامور بوده است، ولي با اين وصف جاي بسي تعجب است که تاکنون معني و چگونگي تلفظ کلم? «حمصي» لقب وي بر دانشمندان اهل فن پوشيده مانده و هر کس نظريه اي ابراز داشته که متأسفانه هيچکدام با حقيقت وفق نميدهد از جمله صاحب روضات الجنات در اين باره موضوع را به تفصيل دنبال کرده و ميگويد: «لقب حمصي که در ميان دانشمندان فقط سديد الدين و فرزند (دانشمندش) بدان شهرت دارند، براي جمعي از علما موجب اشتباه شده است. من در هيچيک از کتب اجازات و معاجم و تراجم علماء و راويان حديث نديده ام که چرا او را «حمصي» ميگويند؛ جز اينکه عوام الناس کلم? حمصي را از لفظ «حمص» گرفته و ميگويند که او يا يکي از پدران و فاميل او نخود فروش بوده اند، دانشمندان اهل فن هم عقيده دارند که وي از مردم شهر «حمص» واقع ميان حلب و شام بوده است. ولي اين هر دو پذيرفته نيست؛ زيرا بفکر عوام نميشود اعتناء کرد چه معروف است که وي ايراني بوده و من درجائي نديده ام که او را عرب دانسته باشند، اگر او از شيعيان عرب ميبود لااقل يکي از علماي تراجم در کتاب خود مينوشت. سپس مؤلف روضات از کتاب «قاموس» نقل ميکند که در لفظ «حمض» گفته است: « و محمود بن علي حمضي بضم حرف اول و دوم دانشمندي متکلم و استاد فخر رازي بوده است» آنگاه نظري? خود را بر همين معني استوار داشته و سديد الدين را (حمضي) خوانده و ميگويد: ( اين از فرائد فوائد کتاب ماست؛ پس ملاحظه کن و آنرا بپذير و از آن غفلت منما) علام? محدث حاج ميرزاحسين نوري در خاتمه مستدرک پس از تحقيقاتي مؤلف روضات را مخاطب ساخته و ميگويد: «ملاحظه کرديم و ديديم که چند ايراد بر نظري? شما وارد است سپس هفت اشکال بر روضات وارد ميسازد و نظريه او را رد ميکند. آنگاه مينويسد: آنچه در کتب تراجم و اجازات و کتب شهيد اول و دوم و ساير فقهاء در مسئله ارث و در چند مورد کتاب سرائر ابن ادريس حلي و نسخه هاي (خطي) معالم الاصول که برخي از آنها بخط دانشمندان است، ديده ميشود اينست که (حمصي) بصاد ضبط شده و منسوب به حمص شهر معروف شام واقع ميان حلب و دمشق است. سپس مينويسد: محقق داماد در تعليقات قواعد شهيد (اول) نوشته است «هرجا شهيد در کتابهاي خود مينويسد «شاميون» مقصود آن دو تن و شيخ فقيه متکلم سديد الدين محمود حمصي است؛ چنانکه در «رياض العلماء» در باب «القاب» آمده است». و نيز مؤلف رياض در مورد ديگري از کتاب خود مينويسد: « شايد او اصلا اهل ري بوده سپس بحمص رفته و مشهور بحمصي شده باشد، يا بعکس او اهل حمص بوده سپس بري آمده است (اين توهم از آنجا ناشي شده که سديد الدين را حمصي رازي ميگويند) همچنين از خط شيخ بهائي نقل ميکند که وي گفته است بخط يکي از علما ديده ام حمصي که از مجتهدين دانشمندان ماست منسوب بحمص قريه اي از شهر ري بوده که فعلا خراب است؛ ظاهراً همينطور هم باشد و بنابراين (حمصي) را يا با تشديد و يا به تخفيف که مشهور است بايد خواند. بنظر ما اگر دانشمندان اهل فن بکتاب «لسان الميزان» ابن حجر عسقلاني دانشمند معروف اهل تسنن، که متاسفانه ترجم? حمصي را در لفظ « محمد» آورده است مراجعه مينمودند، مطلب مانند آفتاب نيمروز روشن ميگرديد و ديگر محتاج باين همه بحث و تکلفات نبود. ابن حجر مينويسد: « محمد بن علي بن حسن بن محمود (حمصي) به تشديد ميم و حاء و صاد بي نقطه، ملقب بشيخ سديد... (بياض است) از علماي زبردست شيعه و در فن مناظره استاد است، او با يکي از علماي اشعري مناظراتي دارد که ابن ابي طي در کتاب خود آنرا ذکر کرده است ابن ابي طي مينويسد: ابن بابويه (شيخ منتجب الدين) در ذيل «تاريخ ري» شرح حال او را نوشته و از او ستايش بسيار کرده و گفته است: گويند وي نخود فروش بود روزي با فقيهي بر سر معامله نخود گفتگويش درگرفت و همين باعث شد که نخود فروشي را ترک گويد و بکسب علم اشتغال ورزد آنموقع وي پنجاه سال داشت ولي در اندک زماني در علوم مهارت يافت تا جائيکه از مبرزترين دانشمندان زمان خود گرديد امام فخر الدين رازي و ديگران شاگرد وي بوده اند صد سال زندگي کرد، درحاليکه با مزاج سالم مانند جواني ميزيست و بعد از سنه ششصد درگذشت». چنانکه خوانند? محترم ملاحظه ميکند مطابق اين نقل، شيخ منتجب الدين که خود شاگرد حمصي بوده وجه تسمي? حمصي را باين ميداند که وي قبلا به نخود فروشي اشتغال داشته. و چون نخود را بعربي حمص بکسر حاء و تشديد ميم و صاد بي نقطه، ميگويند لذا بدون هيچگونه ترديد تلفظ صحيح آن حمصي است همچنين طبق اين نقل، مسلم است که حمصي استاد فخر رازي بوده، بنابراين ترديد علام? نوري در خاتم? مستدرک مورد پيدا نميکند و بمنزل? اجتهاد در مقابل نص است.
. حمص يعني نخود. . يعني ابوالصلاح حلبي و ابوالمکارم ابن زهره ولي بنابر تحقيق ما حمصي ايرانيست و شامي نيست که سومي آنها باشد بلکه منظور از شاميون دو نفر مزبور و قاضي عبدالعزيز ابن براج است.