بازتاب عمل - بازتاب عمل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بازتاب عمل - نسخه متنی

على فرجى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازتاب عمل

على فرجى

از بعضى از آيات قرآن كريم و نيز از روايات فراوان برمىآيد كه يكى از آثار اعمال انسان ها, بازگشت عمل به خود و يانزديكان انسان است; بدين معنا كه اگر انسان كارى را در حق ديگرى انجام دهد, خواه بحق باشد و خواه ناحق ـ ((مثل)) همان عمل در حق او و يا نزديكان او از ناحيه ديگران انجام خواهد شد. از اين رو چه بسيار خوبى هايى كه به انسان و يا نزديكان انسان مى شود كه ((مثل)) همان عمل را انسان در حق ديگرى انجام داده است و چه بسيار بدىها و بلاهايى كه انسان و يا نزديكان او دچار آن ها مى شوند كه ((مثل)) همان بدىها و بلاها را انسان در حق ديگرى روا داشته است.

معصومين(عليهم السلام) در مورد اين واقعيت اجتماعى يك قانون كلى, البته با عبارت هاى گوناگون بيان داشته اند, مثل ((كما تدين تدان))(1) هر طور جزا دهى, همان طور جزا داده مى شوى. ((كما تزرع تحصد))(2); هرطور كشت كنى, همان طور دروخواهى كرد. بنابراين كار خير در حق ديگرى, نتيجه اش كار خير ديگرى در حق انسان و يا در حق نزديكان انسان خواهد بود. همان طور كه كار شر در حق ديگرى نتيجه اش كار شر درحق انسان و يا در حق نزديكان انسان از ناحيه ديگرى است. مى توان اين قانون كلى را برگشت عمل يا مكافات عمل و يا پژواك عمل ناميد.

دليل بازتاب عمل:

سر و ريشه بازگشت عمل به خود انسان و يا به نزديكان او مى تواند يكى از دلايل ذيل باشد:

الف: زمينه سازى

هر عملى علاوه برآثار فراوان مادى و معنوى و نيز دنيوى و اخروى, داراى يك سرى لوازم و آثار جانبى خاصى است, كه زمينه را براى تحقق ((مثل)) همان عمل در حق خود انسان و يا در حق نزديكان او فراهم مى كند. از اين رو انجام هرگونه عمل در حق ديگرى به خاطر ايجاد زمينه تحقق مثل همان عمل, به نحوى به خود و يا نزديكان انسان بازگشت مى كند. مثلا قرض دادن به ديگرى كه داراى اثر جانبى ايجاد محبت در دل قرض گيرنده مى باشد و اين محبت زمينه را براى قرض دادن از ناحيه ديگرى به انسان فراهم مى كند, همان طور كه دشنام دادن به ديگرى كينه و دشمنى را در دل ديگرى ايجاد مى كند كه زمينه اى مى شود براى دشنام دادن به دشنام دهنده.

ب: سنت گذارى

كارهايى كه افراد دراجتماع انجام مى دهند, تدريجا شكل يك سنت ماندگار و موثر به خود مى گيرند. هم كارخير شكل سنت به خود مى گيرد و هم كار بد. اين سنت ها هم درزمان ايجاد آن جريان پيدا مى كنند و تإثيرات خوب و يا بد خود را خواهند گذاشت و هم در زمان هاى بعد. از اين رو اگرانسان كارى انجام داد و مثل همان كار در حق او انجام داده شود, تعجب نخواهد داشت. از اين جا شبهه برگشت عمل به نزديكان و بازماندگان انسان نيز حل مى شود, چون كارهايى كه افراد دراجتماع مرتكب مى شوند, تدريجا شكل سنت به خود مى گيرد و اين ((سنت از امروز به فردا و از فردا به آينده دور دست سرايت مى كند, آنها كه سنت ظالمانه اى در اجتماع مى گذارند و مثلا رسم ((آزار به يتيمان)) را در جامعه رواج مى دهند, در حقيقت خود عاملى هستند كه در آينده با فرزندانشان نيز چنين بشود. بنابراين نه تنها به فرزندان ديگران ستم مى كنند, بلكه راه ستمگرى را به فرزندان خود نيز هموار مى سازند.(3)

((اين موضوع يكى از آثار وضعى و تكوينى اعمال آنها است و اگر به خداوند نسبت داده مى شود به خاطر آن است كه تمام آثار تكوينى و خواص علت و معلول به او منسوب است و به هيچ وجه ظلم و ستمى ازناحيه خداوند بر كسى نخواهد شد. خلاصه, هنگامى كه ظلم و ستم در اجتماع رواج يافت, شامل ((ظالم)) و فرزندان او هم خواهد شد.))(4)

نمونه هايى از برگشت عمل احسان:

حضرت على(ع) فرمود: ((احسن, يحسن اليك))(5); احسان كن كه به سوى تو احسان مى شود.

ترحم

امام على(ع) فرمود: همان طور كه رحم كنى, به تو رحم مى شود.(6) نيز فرمود: كسى كه رحم نكرده است, مورد رحم واقع نمى شود.(7) نيز فرمود: رحم كردن بر ضعيفان, رحمت (خدا) را فرود مىآورد.(8)

حسن بن على بن وشإ مى گويد: امام رضا(ع) فرمود: در ميان بنى اسرائيل شخصى بود كه داراى فرزند نمى شد, تا سرانجام داراى يك پسر شد. شخصى (از اولياى خداوند) به آن مرد گفت: اين پسر تو شب عروسيش مى ميرد. سال ها گذشت تا شب عروسى آن پسر فرا رسيد.

پسر آن شب به پيرمردى ناتوان محبت و ترحم كرد و پيرمرد براى آن پسر دعا كرد و گفت: تو مرا با اين محبت و ترحم زنده ساختى, خدا تو را زنده بدارد. آن شب به صبح رسيد و هيچ اتفاق بدى براى آن پسر رخ نداد. پدر او درعالم خواب ديد كه شخصى نزد او آمد و گفت: از پسرت بپرس آن شب عروسى چه كار نيكى انجام داده است؟ پدروقتى كه از خواب بيدار شد, از پسرش پرسيد: چه كار نيكى امشب انجام دادى؟

او گفت: پيرمرد ضعيفى را كمك كردم و او برايم دعا كرد. شب بعد همان شخص به خواب پدر آمد و به او گفت: خداوند مرگ پسرت را به خاطر آن محبت و ترحمى كه به پيرمرد كرد, تإخير انداخت.(9)

حلم و بردبارى

امام على(ع) فرمود: هركس (در مقابل خطاهاى ديگران) بردبارى كند, مورد بردبارى قرار مى گيرد.(10) نيز فرمود: كسى كه بردبارى نكرده است, مورد بردبارى قرار نمى گيرد.(11)

عفت و پاكدامنى

امام صادق(ع) مى فرمايد: ((عفو عن نسإالناس, تعف نسائكم))(12); نسبت به زنان مردم عفت پيشه كنيد, تا نسبت به زنان شما عفت پيشه شود.

قرض دادن

پيامبر(ص) مى فرمايد: ((من قرض الناس, قرضوه))(13); كسى كه به مردم قرض مى دهد, مردم به او قرض مى دهند.

مدارا و خوش اخلاقى

على(ع) مى فرمايد: هركس با مردم مدارا كند, با مدارا به او جواب و جزا مى دهند. (14)

يارى رساندن

على(ع) مى فرمايد: ((كما تعين, تعان))(15); هرطور يارى رسانى, يارى خواهد شد.

نيكى كردن به پدر

امام صادق(ع) مى فرمايد: ((بروا آبإ كم يبركم ابنإكم))(16); به پدرانتان نيكى كنيد, تا پسرانتان به شما نيكى كنند.

يتيم نوازى

امام على(ع) مى فرمايد: ((احسنوا فى عقب غير كم, يحسن الناس فى عقبكم))(17); در مورد يتيمان ديگران احسان كنيد, تا مردم در مورد يتيمان شما احسان كنند.

گناهان و زشتى ها

همان طور كه خوبى ها به خود انسان و يا نزديكان و بازماندگان انسان بازگشت مى كند, بدىها نيز چنين هستند. على(ع) مى فرمايد: ((من عامل الناس بالاسائه, كافووه بها))(18); هركس با مردم بدى كند, مردم به وسيله بدى كردن جوابش را مى دهند. اينك به نمونه هايى از برگشت اعمال بد اشاره مى شود:

بى عفتى, چشم چرانى

امام صادق(ع) مى فرمايد: ((من كشف حجاب غيره, تكشف عورات بيته))(19); هركس حجاب وعفت ديگران را بردارد, (حجاب عفت) ناموس خانه اش برداشته مى شود. على(ع) مى فرمايد: هركس (پرده) غير خود را پاره كند, (پرده حجاب عفت) ناموس او پاره مى شود.(20)




  • هركه افتد نظرش در پى ناموس كسان
    پى ناموس وى افتد نظر بوالهوسان



  • پى ناموس وى افتد نظر بوالهوسان
    پى ناموس وى افتد نظر بوالهوسان



((بانويى كه پاكدامن و باعفت بود, روزى به شوهرش گفت: تو قدر پاكدامنى مرا نمى دانى, كه اين گونه پاكدامن هستم. بيشتر به من احترام و توجه كن. شوهر به او گفت: عفت و پاكدامنى تو بستگى به عفت و پاكدامنى من دارد. بنابراين, اين من هستم كه تو را پاكدامن نگه داشته ام. آن روز, زن اين سخن را از شوهرش نپذيرفت و مدتى از اين ماجرا گذشت. روزى آن زن از بازار, عبور مى كرد, مرد هوس رانى به طرف او دست دراز كرد و لباس او را گرفت, ولى بى درنگ او را رهاكرد. زن به خانه بازگشت و به شوهرش گفت: امروز در بازار مردى به من نظر بد داشت و حتى چادر مرا گرفت, ولى زود رها كرد. شوهر گفت: الله اكبر اتفاقا من در دوران جوانى روزى به زنى نگاه كردم و دست را به سوى او دراز نمودم و لباسش را گرفتم; ولى بى درنگ توبه كردم و دستم را كشيدم و اين, مجازات همان عمل است كه امروز با زن من انجام شد. زن گفت: اكنون دريافتم كه سخن توحق است, كه عفت و پاكدامنى زن, بستگى به عفت و پاكدامنى شوهرش دارد, اگر شوهر به ناموس ديگران خيانت كرد, به همان مقدار, ديگران به ناموس او خيانت مى كنند.))(21)

امام صادق(ع) مى فرمايد: كسانى كه بانگاه خود, زنان مردم را از پشت ورانداز مى كنند ايمن نيستند از اين كه بدين وسيله درمورد زن هايشان نظر شود.(22)

ابى بصير مى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: زنى از كنار مردى مى گذرد, در اين هنگام آن مرد به هيكل آن زن نظر مى افكند. امام فرمود: آيا يكى از شما دوست دارد كه به سوى اهل و نزديكان او نظر كنند؟

عرض كردم: خير. امام فرمود: پس هرآنچه براى خود مى خواهى, براى مردم (هم) بخواه.(23)

تحقير كردن

امام صادق(ع) مى فرمايد: مومن فقير را تحقير نكنيد; زيرا هركس مومنى را تحقير كند يا او را خفيف بشمارد, خداوند او را تحقير خواهد كرد.(24)

توجيه ظلم ظالم

امام صادق(ع) مى فرمايد: هركس ظلم ظالمى را توجيه كند, خداوند كسى را بر او مسلط مى كند كه بر او ظلم كند. دراين صورت اگر دعا كند, استجابتى براى او نيست و خداوند بر مظلوميت او اجرى قرار نمى دهد.(25)

حق ستيزى

على(ع) مى فرمايد: ((من صارع الحق, صرع))(26); هركس (بخواهد) حق را به خاك اندازد, حق او را به خاك مى اندازد.

زناكردن

خداوند به حضرت موسى(ع) وحى كرد: ((من فرزندان را به وسيله سعى و كوشش پدران جزا مى دهم. اگر (سعى آنان) خير باشد, پس با خير (جزا) مى دهم و اگر شر باشد, باشر. زنانكنيد, چون با زن هايتان زنا مى شود و هركس بستر مرد مسلمان را لگدكند, (يعنى با همسر او زنا كند.) بستر او لگد مى شود. (يعنى با همسر او زنا مى شود.) همان طور كه جزا دهى, جزا داده مى شوى.(27)

شماتت كردن

على(ع) مى فرمايد: ((من شمت بزله غيره شمت غيره بزلته))(); هركس ديگ28رى را به خاطر لغزشش شماتت كند, ديگران به خاطر لغزش او, او را شماتت خواهند كرد.

ظلم و ستم

على(ع) فرمود: ((من ظلم, ظلم))(29); هركس ستم كند, ستم مى شود. امام صادق(ع) فرمود: هركس شمشير ستم بكشد, به وسيله همان شمشير كشته مى شود.(30) نيز آن حضرت فرمود: هركس در مورد كسى مرتكب ظلم شود, خداوند كسى را برمى انگيزاند كه مثل آن بر او يا بر فرزند او يا آيندگان او ظلم كند.(31)

ظلم بريتيم

على(ع) مى فرمايد: ((من ظلم يتيما, حق اولاده))(32); هركس بريتيمى ظلم كند, اولاد خود را آزار كرده است. يعنى اگر كسى به يتيم ديگرى ستم كند, حتما به يتيم او ستم مى شود.

عبدالاعلى مولى آل سام مى گويد: امام صادق(ع) فرمود: هركس يتيمى را ستم كند, خداوند كسى را بر او مسلط مى كند كه بر او يا فرزندان يا بر فرزندان فرزندان او ظلم كند. راوى مى گويد: عرض كردم: او ظلم مى كند, پس چرا خداوند بر فرزندان يا فرزندان فرزندان او (كسى را) مسلط مى كند (تا برآن ها ظلم كند.)؟

آن حضرت فرمود: خداوند عزوجل مى فرمايد: (وليخش الذين لوتركوا من خلفهم ذريه ضعافا خافوا عليهم)(33); و بايد بندگان از مكافات عمل خود بترسند (و با يتيمان مردم نيك رفتار باشند.) كسانى كه مى ترسند كودكان ناتوان از آن ها باقى مانده زير دست مردم شوند.(); امام م34وسى بن جعفر(ع) فرمود: خداوند دوعقوبت وعده داده است براى كسى كه در مال يتيم تصرف بد (و ناحق) مى كند: اول در دنياست و آن, بدى تصرف در مال يتيمان او و دوم در آخرت است و آن, آتش سوزان است.(35)

عدم يارى بندگان خداوند

امام صادق(ع) مى فرمايد: هركس در (راه برآوردن) حاجت ولى خدا قدم برندارد, مبتلى مى شود به اين كه در (راه برآوردن) حاجت دشمن خداوند عزوجل قدم بردارد. (36)

عيب جويى

على(ع) مى فرمايد: ((من عاب عيب))(37); هركس عيب جويى كند, عيب جويى مى شود. پيامبر خدا(ص) مى فرمايد: ازعيوب آنان (مسلمانان) جستجو نكنيد, زيرا هركس عيوب آن ها را جستجو كند, خداوند عيوب او را دنبال مى كند و هركس خداوند عيبش را دنبال كند, رسوايش مى كند; گرچه در(كنج) خانه اش باشد.(38)

غيبت كردن

امام صادق(ع) مى فرمايد: ((لاتغتب فتغتب ولاتحفر لاخيك حفره فتقع فيها فانك كماتدين تدان))(39); غيبت (كسى را) نكن كه غيبت تو را خواهند كرد و براى برادرت چاهى را حفر مكن كه خود در آن مى افتى; چون هرطور جزا دهى, جزايت مى دهند.

دشنام دادن

حضرت على(ع) فرمود: ((من شتم اجيب))(40) هركس دشنام دهد, بادشنام جواب داده مى شود. نيز فرمود: ((من سافه شتم))(41); هر كه دشنام دهد, دشنام داده مى شود. امام سجاد(ع) فرمود: كسى كه به مردم (حتى) چيزى را كه در آن ها هست, نسبت دهد, (مردم) چيزى را كه در او نيست, به او نسبت مى دهند.(42)

كسب مال از راه حرام

حضرت على(ع) فرمود: هركس مالى را از غير حلالش كسب كند, آن را در راه غير حقش مصرف مى كند.(43) نيز فرمود: هركس مالى را از غير حقش كسب كند, آن را بدون اجر مصرف مى كند.(44)

كنجكاوى در اسرار مردم

على(ع) مى فرمايد: ((من بحث عن اسرار غيره, اظهرالله اسراره))(45); هركس در اسرار ديگران كنجكاوى كند, خداوند اسرار او را بر ملا مى كند.

اعمال شنيع جنسى

پيامبر(ص) فرمود: كسى كه در لواط با مردان اصرار دارد, نمى ميرد مگر آن كه مردان را به سوى خود دعوت مى كند.(46)

مكر و حيله

حضرت على(ع) فرمود: هركس مكر كند, مكرش او را در بر مى گيرد.(47) نيز فرمود: هركس با مردم مكر كند, خداوند سبحان مكرش را در گردن او رد مى كند.(48) نيز فرمود: چه بسيار حيله گرانى را كه حيله آنان, آن ها را به خاك مى اندازد.(49)

مردى با همسرش برسر موضوعى دعوا مى كرد; دراين ميان باعصا به همسرش زد. همان ضربه موجب كشته شدن همسرش گرديد. با اين كه تعمد نداشت كه او را بكشد, بسيار نگران و ترسان شد كه اگر خويشان او با خبر شوند, قصاصش مى كنند. او در فكر چاره جويى بود تا اين كه نزد يكى از دوستانش رفت و با او مشورت كرد. دوستش گفت: به نظر من يكى از جوانان زيبا چهره را به خانه خود ببر و او را غافلگير كن و بكش و جنازه او را كنار جنازه همسرت بگذار. وقتى كه بستگان همسرت آمدند, به آن ها بگو اين جوان را با همسرم ديدم كه رابطه نامشروع داشتند. غيرت من به جوش آمد وهردو را كشتم. او اين پيشنهاد را اجرا نمود و وقتى كه بستگان همسرش از كشته شدن او آگاه شدند, جريان را از داماد سوال كردند و او گفت: اين جوان با همسرم رابطه نامشروع داشت, از اين رو هردو را كشتم. آنها گفتند: اگرچنين بوده است, خوب كارى كرده اى.

و اما دوست آن مرد كه چنين پيشنهادى را به او كرده بود, پسرى زيباروى داشت, شب به خانه نيامد. هرچه منتظر شد و ساعت ها از شب گذشت, از پسرش خبرى نشد واو نزد شخص (زن مرده) رفت و به او گفت: آيا آنچه گفته بودم, انجام دادى؟ قاتل گفت: آرى. دوست او گفت: مى خواهم آن جوان كشته شده را ببينم, كنار جنازه آمد, ناگاه ديد پسرخودش است كه كشته شده, خاك برسر ريخت و آه و فغان نمود و اين سخن امام آشكار گرديد كه فرمود: ((هركس چاهى براى برادر مومن خود حفر كند, خدا او را در آن چاه مى افكند. ))(50)

منع مال از خوبان

پيامبراكرم(ص) مى فرمايد: هركس مالش را ازخوبان به طور اختيارى منع كند, خداوند مالش را به سوى اشرار منصرف مى كند.()

امام صا51دق(ع) مى فرمايد: هيچ كس نيست كه درهمى را در راه مصرف حقش منع كند, مگر آن كه دو برابر آن را در راه غير حقش صرف كند.(52)

نبخشيدن

پيامبر(ص) مى فرمايد: كسى كه (از گناه ديگرى) نمى گذرد, (از گناه او) نمى گذرند. (53)

سخن آخر

ريشه بسيارى از مشكلات اخلاقى و اجتماعى و نيز ريشه بسيارى از بى تفاوتى ها نسبت به ارتكاب گناهان, عدم اطلاع از برگشت عمل و عكس العمل كردار انسان ها ست. اگر مردم بدانند كه عمل بد بالاخره دامن خود آن ها يا نزديكان و يا بازماندگان آن ها را خواهد گرفت, ديگر گرد گناه نمى گردند. از اين رو هركس مى خواهد به ناموس اوبدى نرسد و يا اسرار او فاش نگردد, بايستى خود نيز به ناموس ديگران چشم بد نداشته باشد و در پى كشف اسرار ديگران نباشد.

1 ـ شرح غرر, ج 4, ص 622 و بحارالانوار, ج 74, ص ;412 ج 2, ص 318 و 321 و ج 13, ص 357.

2 ـ شرح غرر, ج 4, ص 623.

3 ـ تفسيرنمونه, ج 3, ص 278.

4 ـ همان, ص 280.

5 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 388.

6 ـ شرح غرر, ج 4, ص 623.

7 ـ همان, ج 5, ص 245.

8 ـ همان, ج 4, ص 93.

9 ـ وسايل الشيعه, ج 6, ص 269.

10 ـ شرح غرر, ج 5, ص 137.

11 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 283.

12 ـ همان, ج 78, ص 242.

13 ـ فروع كافى, ج 8, ص 86.

14 ـ شرح غرر, ج 5, ص 354.

15 ـ همان, ج 4, ص 623.

16 ـ تحف العقول, ص 264.

17 ـ تفسيرالكاشف, ج 2, ص 259.

18 ـ شرح غرر, ج 5, ص 340.

19 ـ بحارالانوار, ج 78, ص 204.

20 ـ همان, ص 234.

21 ـ منتخب التواريخ, 780.

22 و 23 ـ وسائل الشيعه, ج 14, ص 145.

24 ـ همان, ج 8, ص 589.

25 ـ همان, ج 11, ص 345.

26 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 420.

27 ـ همان, ج 79, ص 27.

28 ـ شرح غرر, ج 5, ص 446.

29 ـ همان, ص 144.

30 ـ بحارالانوار, ج 78, ص 204.

31 ـ وسايل الشيعه, ج 11, ص 340.

32 ـ شرح غرر, ج 5, ص 168.

33 ـ سوره نسإ, آيه 9.

34 ـ تفسيرنورالثقلين, ج 1, ص 447.

35 ـ تفسيرالكاشف, ج 2, ص 259.

36 ـ بحارالانوار, ج 96, ص 130.

37 ـ همان, ج 78, ص 90.

38 ـ اصول كافى, ج 4, ص 58.

39 ـ بحارالانوار, ج 75, ص 249.

40 ـ همان, ج 78, ص 90.

41 ـ شرح غرر, ج 5, ص 143.

42 ـ بحارالانوار, ج 78, ص 161.

43 ـ شرح غرر, ج 5, ص 389.

44 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 283.

45 ـ شرح غرر, ج 5, ص 371.

46 ـ بحارالانوار, ج 79, ص 67.

47 ـ شرح غرر, ج 5, ص 173.

48 ـ همان, ج 5, ص 377.

49 ـ همان, ج 4, ص 73.

50 ـ منتخب التواريخ, ص 779.

51 ـ بحارالانوار, ج 96, ص 131.

52 ـ وسائل الشيعه, ج 6, ص 20.

53 ـ بحارالانوار, ج 12, ص 76.


/ 1