حـج در قـرآن - حج در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج در قرآن - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حـج در قـرآن

«اِنَّ اوّل بيت وضع للناس للّذي ببكّة مباركاً و هدي للعالمين فيه آيات بينات مقام ابراهيم و من دخله كان آمنا وللّه علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا و من كفرفانَّ اللّه غني عن العالمين». 1

«تحقيقاً اولين خانه اي كه براي انتفاع عبادي مردم نهاده شد، خانه اي است كه در سرزمين بكّه(مكّه) قرار دارد. اين خانه براي آن نهاده شد كه منشأ بركات فراوان و هدايت جهانيان باشد، در اين خانه نشانه هاي فراواني بر توحيد خداست; از آن جمله «مقام ابراهيم» ـ سلام اللّه عليه ـ است و هركس وارد اين سرزمين شد، شرعاً در امان است و حج اين خانه از طرف خدا بر آنان كه قدرت رفتن به سوي آن را دارند لازم گرديده و هركس استطاعت داشته و مُشرّف نشود، كفر عملي ورزيده است. تحقيقاً ذات اقدس اله، از همه جهانيان بي نياز است.»

ارتباط آيه، با آيات قبل:

خداوند قبلاً فرمود: «فاتّبعوا ملة ابراهيم حنيفاً و ماكان من المشركين» 2، از ملّت ابراهيم پيروي كنيد و او از مشركين نبوده است. بديهي است يكي از بارزترين مصاديق پيروي ملت ابـراهيم ـ سلام اللّه عليه ـ «حرمت نهادن به كعبه» است.

آنـگاه فـرمود: «اِنّ اوّل بيت وضع للناس ...». خطاب به يهودي هايي كه مدعي بودند بر دين ابراهيم خليل هستند مي فرمايد: اگر شما بر ملّت ابراهيم هستيد، بايد بناي ابراهيمي را نيز گرامي بداريد، آن را قبله و مطاف بدانيد و اطرافش طواف كنيد. روي اين دوجهت آيه مزبور ، بعد از آيه «فاتبعوا ملّة ابراهيم...» آمده است.

شبهه اهل كتاب:

همچنين ظاهراً اين آيه، ناظر به جواب شبهه ديگري است كه از ناحيه اهل كتاب القا شد. آنها به مسلمانان مي گفتند:

اولا نسخ روا نيست و نمي توان باطلي را در دين ابراهيم خليل ـ ع ـ راه داد، قبله نمازگزاران بيت المقدس است، چنانكه شما مسلمانان نيز قبل از آمدن به مدينه به طرف آن نماز مي خوانديد، حال از اين حكم خدا برگشته، به طرف كعبه نماز مي خوانيد، به اين خيال كه حكم قبله نسخ شده، در حالي كه نسخ ممكن نيست.

ثانياً: اين را به دين ابراهيم ـ ع ـ نسبت مي دهيد و وي را مسلمان دانسته خود را پيرو او مي دانيد. شما امر باطلي را حق دانسته به ابراهيم استناد داديد و گفتيد ما در اين امر پيرو او هستيم علاوه برآنكه نسخ را مرتكب شديد.

جواب از شبهه اهل كتاب:

جوابي كه از اين شبهه داده مي شود اين است كه: نسخ البته جايز بوده و هيچ استحاله اي در آن نيست. حكم اصلي، قبله بودن كعبه بود. «ان اول بيت وضع...» قبل از آن كه سليمان ـ سلام اللّه عليه ـ بيت المقدس را در فلسطين بنا كند، وجود مبارك ابراهيم خليل ـ ع ـ كعبه را در مكه بنا نهاد و قبل از آن كه بيت المقدس قبله باشد، كعبه هم قبله بود و هم مطاف; پس اگر ما از بيت المقدس به طرف كعبه برگشتيم، به همان قبله اول برگشته ايم; و اين كار، سيره ابراهيم و انبياي ابراهيمي بود. ذات اقدس اله، وقتي جريان حضرت ابراهيم را شرح مي دهد، مي فرمايد:

حضرت ابراهيم فرزند و همسر خود را در آن سرزمين سوزان و غير قابل كشت آورده، گفت: خدايا! من ذريه ام را در كنار خانه تو قرار دادم!، تا نماز را اقامه نمايند، يعني بهترين دودمان در برجسته ترين سرزمين مأمور اقامه نماز شده اند.

اِعْراب «مباركاً» و «هدي» جمله «مباركا» و «هدي» يا منصوبند بنابرحال از متعلق «ببكّة»; يعني در حال مبارك و هدايت. يا حال است براي ضمير«وضع»; يعني «وضع مباركاً و هديً.» يا «للناس مباركاً و هدي» يا، «للذّي ببكة مباركاً و هدي». بر همه اين احتمالات قابل تطبيق مي باشد، يعني كعبه هدايت است براي جهانيان كه همه مي توانند از اين هدايت و بركت طرفي ببندند.

موارد اوليّت در قرآن

اوليت در قرآن كريم در موارد فراواني به كار رفته است كه نوعاً نسبي است، ليكن اوليّت در آيه: «اوّل بيت وضع للناس» نفسي است. اما در سوره مباركه «توبه» بعد از آنكه درباره حضور در مسجد اهل نفاق، مي فرمايد: «لاتقم فيه ابداً»; «در آن مسجد ـ ضرار ـ كه اهل نفاق اتخاذ كردند، حضور پيدا نكن» مي فرمايد: «لمسجد أُسِّسِّ عَلَي التّقوي من أوّل يوم اَحق ان تقوم فيه» 3 «مسجدي كه روز اوّل براساس تقوا نهاده شده (مسجد قبا و...) شايسته تر است كه تو در آن اقامه كني و قائم باشي.4 نه مسجد ضِراري كه براساس نفاق بنا شده است.» در اين آيه «أول يوم» نسبي است نه نفسي يعني در روز بناي آن، با تقوا و تقرب ساخته شده است. بيان شيخ طوسي(ره): مرحوم شيخ در «تبيان»5 ذيل آيه شريفه مي فرمايد: گاهي چيزي اول دارد، و آخر ندارد مثل «واحد» كه آخر ندارد چون پاياني براي عدد نيست (غيرمتناهي، لايَقفي). يا نعمت هاي بهشت كه اول دارد; زيرا مؤمنين بعد از ارتحال از دنيا، وارد بهشت مي شوند ولي آخر ندارد، چون در آن، جاودانند(خالدين فيها) پس لازم نيست هرچه اول داشت آخر نيز داشته باشد تا كسي بپرسد: اگر اوّل بيت اين خانه است، آخر بيت كدام است». مفسرين ديگر6 نيز اين نكته را دارند كه لازم نيست اوّل، ثاني هم داشته باشد مانند كسي كه مي گويد: اين اولين سفر من است كه به حجّ مشرف شده ام; لازمه اش اين نيست كه حتماً موفق به سفر دوم هم بشود. اول است يعني قبلا نبوده، پس لازم نيست ثاني بيت هم باشد. البته ثاني بيت و ثالث بيت به عنوان «في بيوت أذن اللّه اَن ترفع و يذكر فيها اسمه» 7 و مصاديق ديگر براي خانه هائي كه جاي عبادت بندگانست، هست اما نه اين كه در مقابل كعبه، ثاني بيت نيز داشته باشيم. اين سخن شيخ طوسي (قده) في نفسه خطاء نيست اما اين كه فرمود: «چيزي كه اول دارد ولي آخر ندارد» نظير نعمت هاي بهشت»، صحيح نيست; زيرا گرچه تنّعم نعمت هاي بهشت اول دارد و آخر ندارد اما خود نعمت هاي آن نه اول دارد نه آخر; بهشت الآن هم موجود است، نه اينكه بعد از دنيا خلق شود. نعمت هاي بهشت همواره بوده وهست و انقطاعي ندارد، مخصوصاً آن جنّت و بهشتي كه «عِْنَدَمليكٍ مُقْتَدِر» 8 است. «اوّليت» بالذّات و بالغير: اوليت بالذّات، مخصوص خداوند است كه: «هو الأوّل و الاخر» 9 و چيزي مثل فيض حق، كه نامحدود است;«وكلّ مَنِّهُ قديم» و (دائم الفضل) است، اول و آخر ندارد امّا بالعرض نه بالذات، اولش به «هو الأول» وابسته است و آخرش هم به «هوالآخر» ولي ذات اقدس اله، اول و آخر ندارد بلكه خود بالذات اول و آخر است.

كعبه اوّلين معبد

كعبه نه اولين خانه مسكوني، بلكه اولين معبدي است كه در روي زمين بنا شده و استفاده اين معنا، از آيه كه، اولين خانه ساخته شده كعبه است، مشكل به نظر مي رسد چون آيه اوّليتش را مقيد به مَعْبد بودن ساخته است.

گرچه ممكن است گفته شود، مكّه اولين سرزميني بود كه از زيرآب بيرون آمد ولي اثبات اولين خانه بودن كعبه از آيه مشكل است. البته آيه، نفي هم نمي كند چون وصف و سائر قيود مفهوم ندارند، همانطور كه اطلاق نيز ندارند. مقصود از «مفهوم» نداشتن وصف و لقب آن است كه اگر دليل مطلقي داشتيم، جمله اي كه مشتمل بر لَقَب و وصف باشد مُقَيِّد آن اطلاق نيست نه اينكه مي توان از جمله و صفيّه يالقبيّه، اطلاق اصطياد كرد، بين مفهوم نداشتن و مطلق بودن، فرق است; جمله اي كه وصف يا لقب در آن است مفهوم ندارد مگر آنكه در مقام تحديد باشد.

در مورد بحث اگر دليلي از خارج دلالت كرد كه اولين خانه بنا شده در روي زمين، براساس. «دحو الأرض» و... كعبه بوده اين آيه، مخالف با آن نيست. ولي اگر از اين آيه بخواهيم استفاده كنيم اولين خانه بناشده چه براي عبادت يا استراحت كعبه بود، مشكل است.

بازسازي كعبه:

منظور از «بيت» نيز خصوص كعبه است كه در سوره مائده به اين صورت بيان شده: «جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قياماً للناس10». «قياماً» مفعول دوّم «جَعَل» است ـ كعبه اي كه اين صفت را دارد كه بيت حرام است خداوند آن را عامل قيام براي همه مردم قرار داد: گرچه در آيه محل بحث فرمود: «مباركاً و هدي للعالمين» اما سـرّ مبارك بودن، و هدايت جهاني را به دنبال داشتن، در آيات ديگر تشريح شد.

قبل از جريان حضرت ابراهيم ـ سلام اللّه عليه ـ اين بيت و سرزمين آن، مشخص بود; امّا حوادث فراواني از قبيل طوفان نگذاشت با همان وضع قبلي باقي بماند; آنچه فعلا تاريخ روشني دارد ساختن اين بيت توسط ابراهيم خليل ـ سلام الله عليه ـ است وگرنه قبلا هم اصل خانه بوده است.

سوره مباركه ابراهيم اين قسمت را به عهده دارد: «ربنا إني اسكنت من ذرّيتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرّم» 11 وقتي ابراهيم ـ ع ـ همسرش هاجر و فرزندش اسماعيل ـ سلام اللّه عليهماـ را به اين سرزمين آورد، هنگام توديع، هاجر به ابراهيم عرض كرد: «الي من تدعني»؟ ما را به چه كسي مي سپاري؟ فرمود: «الي ربّ هذه البنية» به پروردگار اين بناء!

لذا ابراهيم ـ ع ـ عرض كرد: «ربنا اني اسكنت...» سپس خواسته خود را بيان نمود كه: ربنا ليقيموا الصلاة فاجعل افئدة من الناس تهوي اليهم و ارزقهم من الثمرات لعلّهم يشكرون»12 در اين سرزمين كه بحسب ظاهر، سوزان و غير معمور است آنان را اسكان دادم تا نماز را اقامه كنند، براي موفقيت آنها، دل هاي گروهي از مردم را به سمت آنان متوجه ساز; چون تو «مقلّب القلوب» هستي و آنها را نيز از ميوه ها روزي ده تا شاكر باشند.

طبري در ذيل آيه مزبور نقل مي كند كه: اگر حضرت خليل ـ ع ـ گفته بود: افئدة الناس همه مردم اعم از يهود و نصاري و... حج بجا مي آوردند.

اين دعا را حضرت ابراهيم ـ سلام اللّه عليه ـ در سرزمين سوزاني بيان فرموده كه هيچ اثري از آباداني در آن نبود، مكّه تنها سرزمين باير و موات مصطلح نبود كه به آن «لم يُزرع» مي گويند، سرزمين غير مزروعي، به سرزميني گفته مي شود كه قابليّت آبادشدن را دارد ولي تاكنون آباد نشده و «غير ذي زرع» به سرزميني مي گويند كه نمي شود آن را آباد ساخت چون كوهستاني، سنگلاخ و بدون آب است. زميني كه آب دارد ولي كسي روي آن كاري انجام نداده «لم يزرع» است از باب «عدم ملكه» يعني شأنيّت آبادي و كشاورزي را دارد. ولي از سرزميني كه سنگ خارا است و آبي ندارد و كسي در آن ساكن نيست «غير ذي زرع» تعبير مي شود.

از طرف ديگر چون قدرت ذات اقدس اله، بيكران است حضرت ابراهيم ـ ع ـ عرض كرد: «ربنا اني اسكنت من ذريّتي بواد غير زرع» يعني پروردگارا همه امكانات عادي در آن سرزمين منتفي است امّا تو هرچه بخواهي مـي تـوانـي! در ايــن مقطــع چند دعـا دارد:

1 ـ خدايا آنان را بر اقامه نماز موفق گردان «ربنا ليقيموا الصلوة» گرچه انگيزه است امّا خواسته اي ضمني را به همراه دارد،

2 ـ دل هاي مردم را نيز به سمتشان متوجه كن كه خواهان آنان باشند.

3 ـ آنان را نيز از ثمرات برخوردار ساز. در آخر وظيفه آنها را كه حق شناسي است گوشزد نموده كه: «لعلّهم يشكرون» 13

دعاهاي اين مقطع در سوره مباركه بقره14 آمده كه ابتدا عرض كرد: «ربّ اجعل هذا بلداً آمنا»; «خدايا اين وادي غير ذي زرع را شهر امن قرار بده» سپس ساليان متمادي گذشت، چشمه زمزم به بركت اين دعا و استغاثه هاجر ـ عليها سلام الله ـ و ناله آن كودك; اسماعيل ـ ع ـ جوشيدن گرفته، كم كم پرنده و غير پرنده و قافله ها فراهم آمدند و آنجا «بَلد» شد و دعاي اول مستجاب گرديد. بار دوم كه حضرت ابراهيم ـ ع ـ تشريف آورد ند آنجا را شهر يافتند خواسته قبلي را با تغيير سياق، بار ديگر در سوره ابراهيم عرض كرد:

«و اذقال ابراهيم رب اجعل هذا البلد آمنا» 15 كه در اينجا كلمه بلد با الف و لام تعريف ذكر شد در هردو حال «أمن» را از خدا خواست و اين خواسته را نيز خداوند برآورد لذا درباره آن چنين فرمود: آيا نمي بينند همه جا قتل وغارت و آدمكشي است جز سرزمين مكه كه بلد امن است؟ «أولم يروا اناجعلنا حرماً آمناً و يتخطّف الناس من حولهم أفبالباطل يؤمنون و بنعمة اللّه يكفرون».16 بيرون مكّه جاي آدم ربايي است («خطفه» يعني ربودن، كاري كه كركس و شاهين نسبت به گنجشك و كبوتر انجام مي دهند و آنها را در حال ناآگاهي و غفلت مي ربايند) امّا ما اينجا را امن قرار داديم. اين امنيّت به دعاي ابراهيم خليل ـ سلام اللّه عليه ـ حاصل شد كه حكم فقهي نيز چنين است: «من دخله كان آمناً». 17

غرض آنكه از جمله «عندبيتك المحرم» معلـوم مي شـود كـه قبل از ابراهيم ـ سلام اللّه عليه ـ نيز، كعبه به عنوان بيت حرام سابقه داشته، گرچه در اثر حوادث فراواني قبل از آن حضرت و بعد از وي چندين بار كعبه ويران شده، خواه به وسيله سيل يا حادثه ديگر همچون مورد هدف قرار دادن حجّاج پليد كعبه را از بالاي كوه ابوقبيس توسط منجنيق! و اين سنگ هاي سياه كه ديوارهاي كعبه را تشكيل مي دهند، عين همان سنگ هاي چند قرن قبل نيست.

از ايـن كـه در زمان ظهور اسلام، وجود مبارك حضرت اميرالمؤمنين ـ ع ـ بر بالاي دوش رسول خداـ صلي اللّه عليه و آله ـ پانهاده، بت ها را فرو ريخت معلوم مي شود; بر حسب ظاهر و جريان طبيعي، كعبه تقريباً به اندازه قامت دو انسان متوسط بوده (يعني دوبرابر قد يك انسان).

البته آن بخش معنوي از اين حادثه كه وقتي حضرت علي ـ ع ـ پا روي دوش مبارك پيامبر نهاد دستش به هرجا كه مي خواست برسد مي رسيد، حساب ديگري دارد.

اين كعبه خراب شد. آنگاه خداوند دستور بازسازي كعبه را به ابراهيم خليل داد: «و اذ بَوَّأْنا لابراهيم مكان البيت»; يعني ما مهندسي كعبه را خود به عهده گرفتيم. نقشه آن را، كه در كجا ساخته شود، تنظيم كرده به ابراهيم نشان داديم سپس خطاب به او گفتيم: «ألاّتشرك بِي شيئاً و طهّرِبيتي للطائفين و القائمين و الرّكع السجود»18... به هيچ چيز به من شرك نورز و خانه ام را براي طواف كننده ها و نمازگزاران و راكعان ساجد پاكيزه نما تا هم معبد پاكان باشد هم قبله و هم مطاف پاكيزگان.

بيت المقدس و كعبه:

بيت المقدس، با همه قداستي كه دارد، ذات اقدس اله در قرآن آن را به خود اين چنين اسناد نداده است، تنها كعبه به خدا مستند است فرمود: «بيتي» خانه من: كعبه،«بيت اللّه» است.

سپس به ابراهيم خليل ـ سلام اللّه عليه ـ فرمود: تو اعلام كن مردم هم به سوي تو براي زيارت كعبه مي آيند. از تو گفتن و از مردم حضور بهم رساندن: «و أذّن في الناس بالحج يا توك رجالا» جمله «يأتوك» جواب امر است; يعني سرانجام مي آيند به هرنحو ممكن هم پياده «و علي كل ضامر» هم با مركوب هاي لاغراندام. معلوم مي شود پيروان ابراهيم و آنان كه دعوتش را اجابت مي كنند يا پياده ها هستند يا اگر مركوب دارند لاغراندام است; البته آنان كه از امكانات بهتري برخوردارند، سواره هستند و مركوب فربه دارند، كمتر توفيق مي يابند، «يأتين من كل فّج عميق» 19 از هر درّه پرعمق مي آيند.

حاصل آنكه، ابراهيم خليل ـ سلام اللّه عليه ـ به دستور ذات اقدس اله، مراحلي را طي كرد. ابتدا اين سرزمين كه معلوم بود سرزمين مكه است، جاي آن شناخته شده نبود بعد ابراهيم فرزند و همسرش را در آنجا نهاد و از خدا خواست كه آنجا را بلد امين قرار دهد.

بار دوم كه تشريف آوردند آن جا را «شهر» يافتند ولي مأمن بودن را مجدّداً مسألت نمود، دستور رسيد كه بايد اين خانه را نوسازي و بازسازي كني جاي آن را خداوند مشخص نمود، ايشان شروع به ساختن كردند، آنگاه در حين ساختن عرض كرد:

«تقبّل منّا اِنَّكَ أنت السّميع العليم» 20 خداوند در باره كعبه ساخته شده فرمود: «جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قياماً للناس» 21 نه تنها خود كعبه را عامل قيام مردم قرار داده، محرّم كرد، بلكه آن محدوده وسيع حَرَم و ماهي كه حج در آن انجام مي شود همه آنها را به عنوان شعار و قيام مردمي قرار داد.«والشهر الحرام و الهدي و القلائد...» طبري در ذيل آيه مزبور مي گويد: قوام مردم در جاهليت كه به دوزخ و بهشت معتقد نبودند به كعبه بود، خداوند آن را با اسلام تأييد و تحكيم نمود، پناهنده به حَرَم از تعرّض مصون بود، اگر كسي قاتل پدر خود را در ماه حرام مي ديد متعرض وي نمي شد، و اگر قِلاده به گردن قرباني آويخته مي شد آن حيوان از تعرض محفوظ بود گرچه علف ديگران را از گرسنگي مي خورد. خلاصه آنكه: آهنگ زيارت خانه خدا مايه احساس امنيّت بود.

قبله بودن بيت مقدس:

شكي نيست كه «بيت مقدس» از زمان سليمان ـ سلام اللّه عليه ـ به بعد قبله بوده چون باني و معمار آن، حضرت سليمان است. وجود مبارك رسول خـدا ـ صـلي اللّه عـليه وآلـه ـ نيز وقتي در مكّه نماز مي خواندند به گونه اي مي ايستادند كه هم كعبه قبله ايشان باشد و هم بيت مقدس; زيرا بيت مقدس در شمال غربي كعبه است و آن حضرت در قسمت جنوب كعبه قرار مي گرفت كه هم به كعبه روكرده باشد و هم به بيت مقدس. اما در مدينه وضع تفاوت كرد و چاره اي هم نبود.

چون در اوائل قبله بيت مقدس بود مدتي هم كه رسول اكرم ـ ص ـ در مدينه به آن سو نماز مي خواندند فقط رو به بيت مقدس بود و كعبه پشت سر قرار مي گرفت! سرانجام در مسجد ذوقبلتين، در حال نماز وضع برگشت و تحويل قبله صورت گرفت.

مسجد حرام و مسجد اقصي:

در سوره مباركه «اسراء» بين كعبه و بيت مقدس جمع كرده است: «سبحان الذي أسري بعبده ليلا من المسجد الحـرام الـي الـمسـجـد الأقـصـي الـذي بـاركناحوله» گرچه اطراف مسجد اَقصي پر بركت است; زيرا از نظر اقليمي سرزمينش حاصلخيز و از آب خوب و هواي لطيف و... برخوردار است ولي امروزه همه آن نعمت ها يا بيش از آن در مكّه يافت مي شود; بدون اينكه سرزمين سوزان مكه از خود چيزي داشته باشد، اين در اثر استجابت دعاي حضرت ابراهيم(«و ارزقهم من الثمرات») و جزو آيات الهي است كه مكه همواره پر از نعمت هاي خدا باشد.

تفاوت كعبه و مسجد اَقصي:

بين مسجد اقصي و كعبه تنها اين فرق نيست كه يكي را ابراهيم خليل كه از انبياء اولوالعزم است ساخته و ديگري را سليمان ـ سلام اللّه عليه ـ كه از حافظان شريعت انبياي اولوالعزم است نه جزو آنان. بلكه فرق ديگر، آن كه ظاهراً در باره بيت مقدس خدا وعده نداده كه من آن را از خطر دشمنان حفظ مي كنم ولي در باره كعبه اين وعده داده شد عمل هم شده است.

اگر كسي بخواهد كعبه را محو سازد همان خدايي كه با «طير ابابيل» از آن حمايت كرد، با معجزه اي ديگر آن را مصون نگه مي دارد ولي در باره مسجد اقصي و بيت مقدس چنين وعده اي نيست به همين جهت،...«بخت نصر» كه تمام مسجد اقصي را ويران نمود، خطري نظير جريان ابرهه متوجه او نشد.

بناي كعبه به سود مردم است:

ظاهر آيه شريفه اين است كه اولين خانه اي كه به عنوان معبد براي مردم بنا شده خانه اي است كه در مكه به سود آنان وضع شده است در اينجا فرمود: «وضع للناس» گرچه در باره تكليف حج با كلمه ـ عَلي ـ مي فرمايد: «للّه علي الناس» كه توضيحش خواهد آمد چون عبادت و تكليف هرگز عليه مردم نيست بلكه به سود آنان است لذا آنها كه اهل راهند در باره مكلّف شدن مي گويند: «مشرّف مي شوند نه مكلف»! هرگاه سنّ مرد به اول شانزده سالگي، و زن به اول ده سالگي رسيد مي گويند آنها مشرف شده اند به خطابات الهي. زيرا دستورات الهي كلفت نيست، شرافت است. كسي كه قبلا اين شايستگي را نداشت كه خداوند به او خطاب كند «اقيموا الصلوة و آتوا الزكاة» 22 همراه با بلوغ، اين شايستگي را بدست مي آورد چون در باره دستورات ديني مي فرمايد: «ذلكم خيرلكم» 23 و... از اين رو در عبادت با «لام» تعبير شده است.

عبد ساير پيامبران ظاهر اطلاق آيه اين است كه بيت حرام و كعبه معظّمه اولين معبد جهاني است و هيچ پيامبري غير از كعبه قبله اي نداشته است. همين معنا را مي توان با بعضي از آيات سوره مباركه «مريم» تأييد كرد. در اين سوره گذشته از اين كه در جريان حضرت «مسيح» آمده است: «وجعلني مباركاً أينما كنت و أوصاني بالصلوة و الزكوة مادمتُ حيّاً»24 و نيز وصايايي كه در باره انبياي ديگر دارد وقتي تعدادي از انبيا را نام مي برد، مي فرمايد: «اولئك الذين أنعم اللّه عليهم من النبيين من ذرية آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذرية ابراهيم و اسرائيل و ممن هدينا و اجتبَينا اذا تتلي عليهم آيات الرحمن خرّوا سُجّدا و بكيّاً»25 از آدم ـ سلام اللّه عليه ـ تا نوح و از نوح تا ابراهيم و انبياي بين ايشان تا ذراري ديگر،از همه اين انبيا به نيكي ياد كرده مي فرمايد: «اذا تتلي عليهم...» همگي سجده مي كنند. ناچار به سمتي سجده مي كنند، اگر مقصود از اين سجده خصوص سجده باشد بالأخره جهتي خواهد داشت و اگر مراد سجده نماز باشد باز هم سمت و قبله اي دارد. چنانكه از آيه بعد كه مي فرمايد: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيّاً» گروهي ناصالح، كه بعد آمدند نماز را ضايع ساخته، پيروي از شهوات را سنّت سيّئه خود قرار دادند، معلوم مي گردد كه انبيا، اهل نماز بودند و نماز و سجده هم سمت و قبله اي دارد; يا بايد بگوييم همه جهت ها مساوي بوده، براساس: « أينما توَلّوا فثم وجه اللّه»26 كه بعيد است و يا بايد بگوييم جهت خاصي قبله آنان بوده. از ظاهر آيه چنين استفاده مي شود كه قبله همه انبياء از آدم تا خاتم ـ عليهم السلام ـ، كعبه بوده است; زيرا همه نماز و سجده داشته اند و اين كه بگوييم قبله مشخصي غير از كعبه داشتند، با اطلاق آيه سازگار نيست.علّت نامگذاري مكّه به «بكّه»«للّذي ببّكة» هر آينه خانه اي است كه در بكّه بنا نهاده شد. گفته اند منظور از «بكّه» همان «مكّه» است ،گاهي «ميم» تبديل به «باء» مي شود نظير «لازب و لازم» يا اينكه مسأله تبديل نيست، بلكه «لان لناس يَبُكُّ بعضهم بعضاً» 27 «بكّ» يعني كوبيدن، چون مردم در آنجا در اثر وفور و ازدحام جمعيت، مزاحم يكديگر مي شوند بكّه ناميده شده يا اينكه «بكَ» به معناي دفع و كوبيدن است از آن جهت كه اعناق جبابره را مي كوبد.

/ 7