دل‏هاي ناپاك - دل های ناپاک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دل های ناپاک - نسخه متنی

سید علیقلی قرایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دل‏هاي ناپاك

پيش از ادامه بحث لازم است مطالبي كه در قسمت پيشين مقاله آمده است به طور خلاصه بيان گردد. مفسران قرآن كريم از ابتدا تا دوره معاصر تفاسير مختلفي را از عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» ارائه نموده‏اند كه مجددا براي يادآوري خوانندگان محترم به اختصار متذكر مي‏شويم:

«تفسير اول»: دل‏هاي ما در پوششي (غلاف يا حجاب) قرار دارد و لذا سخنان محمد(ص) را نمي‏فهميم.

«1/الف»: دل‏هاي ما در پوششي قرار دارد كه آن پوشش فطري و جبلي است.

«2/ب»: دل‏هاي ما در حفاظي محكم قرار دارد و عقيده يا دعوت جديد نمي‏تواند در آن نفوذ كند.

«تفسير دوم»: دل‏هاي ما ظرف علم و دانش است.

«2/الف»: دل‏هاي ما ظرف علم است و به محمد (ص) و غير او نيازي ندارد.

«2/ب»: دل‏هاي ما ظرف علم است، و اگر دعوت محمد(ص) حق بود ما آن را مي‏پذيرفتيم.

«2/ج»: دل‏هاي ما آكنده از حقايق و معارف است و گنجايش آنچه محمد(ص) آورده است، ندارد.

«تفسير سوم»: دل‏هاي ما نامختون است.

تحقيق درباره صحت اين اقوال تفسيري ما را به اين نتيجه رساند كه عبارت «قلب أَغلف» به معناي «دل نامختون» است. اين اصطلاح در فرهنگ يهود و نصاري رواج ديرينه‏اي داشته است. در متون اسلامي نيز، به خصوص در احاديث پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع)، اين اصطلاح به معناي «دلِ كافر»، «دلي كه ايمان در آن وارد نشده است» يا «دلي كه تهي از ايمان باشد» به كار رفته است. بنابراين، تفسير اول، با همه شقوقي كه براي آن گفته‏اند، تفسير مناسبي براي عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» نيست؛ چنان كه تفسير دوم نيز با همه شقوق آن تفسيري بي‏اساس است.

هدف ما از ادامه بحث، در مرحله نخست بررسي برداشت مترجمان قرآن از عبارت مذكور است. در مرحله بعد سعي خواهيم نمود تا ضمن بررسي رسم «ختان»، معناي عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» و بار فرهنگي اين اصطلاح را در اديان ابراهيمي روشن سازيم. پس از آن، منظور يهود ازاين سخن را بررسي خواهيم كرد.

4. نگاهي به ترجمه‏ها

ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء؛ سيد اسدالله مصطفوي در ترجمه آيه 155 نساء (او به جاي «دل‏هاي ما»، «گوش‏هاي ما» آورده است)؛ شهرام هدايت در ترجمه آيه 88 بقره؛ (با عبارت «به پوشش است»)؛ حسين شاه عبدالعظيمي در تفسير اثني عشري در تفسير آيه 155 نساء؛ آيت اللّه‏ مشكيني در ترجمه آيه 88 بقره با عبارت «از درك سخنان تو» در پرانتز.

پوششي است»،1 «در پرده است»،2 «در پرده غفلت است»،3 «در غلاف است»،4 «غلافدار است»،5 «پوشيده است»،6 «در حجاب است»،7 «در حجاب غفلت است»8 سخن يهود را معني كرده‏اند. عده‏اي با عبارت‏هاي ديگر به ترجمه «قلوبنا غلف» پرداخته‏اند مثل: «دلهاي ما سرپوشيده و در غلاف است»،9 «دلهاي ما در ميان پرده‏ها پوشيده شده است»،10 «بر دلهاي ما پرده افكنده شده»،11 «دلهاي ما پرده دارد»،12 «دلهاي ما در پرده و غلاف است»،13 «دلهاي ما را غلافي پوشانيده است»،14 «دلهاي ما در غلاف و پوشش است»،15 «قلبهاي ما نهان و در غلاف است»،16 «قلب‏هاي ما را پرده گرفته است»،17 «بر دلهاي ما پرده افكنده شده»،18 «دلهاي ما در درون پرده غليظ و غلافي است»،19 «دلهاي ما سرپوش دارد»،20 «دلهاي ما در ميان پرده‏ها پوشيده شده است».21

اين دسته از مترجمان، كه اكثريت قريب به اتفاق را تشكيل مي‏دهند، «اَغْلَف» را «داراي غلاف» و «داراي حجاب و پرده» معني كرده و گويا در تفسير سخنان يهود «تفسير اول» را اختيار نموده اند. لذا بعضي از مترجمان و مفسران فارسي بعد از ترجمه عبارت «قلوبنا غلف»، اين گونه عبارات را به ترجمه مي‏افزايند: «آنچه مي‏گوئي نمي‏فهميم»،22 «چيزي از سخنان شما را در نمي‏يابد»،23 «ما از گفته تو چيزي نمي‏فهميم»،24 «سخنان پيامبر را درك نمي‏كنيم»،25 «آن سخن كه ميگوئي به آن نمي‏رسد»،26 «از اينكه تو ميگوئي درنمي‏يابد»،27 «از سخن شما چيزي درك نميكنيم»،28 «نمي‏توانيم سخنان شما را درك كنيم»،29 «چيزي از سخن حق وارد آن نمي‏شود»،30 «اين پند تو بدو نرسد»،31 «يعني پوشيده از فهم و باز داشته شده از قبول».32 بعضي از مترجمان از سخن يهود لجاجت و مقاومت در برابر دعوت حق را استفاده نموده و بر عبارت اين‏گونه افزوده‏اند: «دلهاي ما هرگز دعوت تو را نخواهد پذيرفت».33

عده اي از مترجمان عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» را طوري ترجمه نموده‏اند كه گويا پرده در دل‏ها قرار دارد نه دل‏ها در پرده و اين‏گونه آورده‏اند: «در دلهاي ما غلاف است»،34 «در قلب ما پرده‏اي هست».35

چون «تفسير اول» حكايت از «بسته بودن» دل‏هاي يهود مي‏كند، بعضي از مترجمان فارسي زبان ظاهر عبارت را به طور كلي كنار گذاشته ترجمه به معني نموده‏اند: «دلهاي ما ادراك نمي‏تواند كند»،36 «دلهاي ما مسدود است»،37 «دلهاي ما بسته است»،38 «دلهاي ما فرو بسته است»،39 «دلهاي ما فهم كردن نتواند»،40 «چيزي نمي‏فهمند»،41 «دلهاي ما نمي‏تواند دعوت اسلام را بفهمد».42

بين ترجمه‏هاي فارسي كه مورد مراجعه قرار گرفت، فقط نويسنده تفسير گازر «تفسير 2» از عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» را اختيار نموده و آن را اين‏گونه ترجمه كرده است: «دلهاي ما وعاء علم است».43 هيچ‏يك از مترجمان و مفسران فارسي زبان «تفسير 3» را مورد توجه قرار نداده‏اند.

4.2. ترجمه‏هاي اردو

اكثر مترجمان اردو زبان نيز از «تفسير اول» پيروي نموده و عبارت «قلوبنا غلف» را با عباراتي شبيه مترجمان فارسي زبان ترجمه كرده‏اند كه نمونه‏هايي از آن را مي‏آوريم:

« »--يعني پرده‏هايي روي دل‏هاي ما افتاده است.44

« »--يعني غلاف‏هايي بر دل‏هاي ما قرار دارد.45

بعضي از اين دسته از مترجمان تعبير «فطرتا» يا «قدرتي»46 را به عنوان قيد يا صفت براي پرده‏ها در پرانتز آورده‏اند كه حاكي از پيروي از «تفسير 1/الف» است. بعضي از مفسران اردو زبان وجود پرده‏ها و غلاف‏ها را دليل جمود فكري يهود و عدم استعداد آنان براي قبول حق دانسته به اين مطلب تصريح نموده‏اند.47 ولي تعدادي از مترجمان و مفسران اردو «تفسير 1/ب» را انتخاب نموده، عبارت «قلوبنا غلف» را با عبارت « »، يعني دل‏هاي ما در برابر نفوذ عقيده‏اي جديد محفوظ است، يا با عباراتي شبيه آن ترجمه نموده‏اند.48 از ميان مترجمان اردو زبان تنها سيد مقبول احمد كه مترجمي شيعي است «تفسير دوم» را در ترجمه آيه بقره/ 88 اختيار كرده، ولي او هم در ترجمه نساء/155 از «تفسير اول» پيروي كرده است. سيد عمار علي هم كه مترجم و مفسري شيعي است، نه در ترجمه بلكه در تفسير خود موسوم به عمدة البيان، «تفسير دوم» را در ذيل آيه نساء/155 اختيار نموده است. به احتمال زياد، هر دوي آنها به پيروي از تفسير منسوب به امام حسن عسكري(ع)، كه هر دو تفسير را درست و مطابق با واقع مي‏داند، به «تفسير دوم» روي آورده‏اند. ظاهرا هيچ يك از مترجمان و مفسران اردو زبان نيز به «تفسير سوم» توجه نكرده‏اند.

4.3. ترجمه‏هاي انگليسي

چنان كه ملاحظه شد، اكثريت قريب به اتفاق مترجمان فارسي و اردو زبان «تفسيراول» را در ترجمه عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» اختيار نموده‏اند. تنها از مترجمان اردو زبان در يك مورد مترجمي از «تفسير دوم» پيروي نموده ولي هيچ يك از آنان از «تفسير سوم» پيروي نكرده است. بر خلاف اين روند، هر سه تفسير در ترجمه‏هاي انگليسي ديده مي‏شود.

الف: ترجمه طبق «تفسير اول»:49 Our hearts are covered

گاه توضيحاتي كه عده‏اي از مترجمان بر اين عبارت افزوده‏اند با هم سازگار نيست. مثلاً تقي‏الدين هلالي و محمد محسن خان عبارات زير را به ترتيب در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء آورده‏اند:

And they say: "Our hearts are wrapped (i.e. do not hear or understand Allah's word)." Nay Allah has cursed them for their disbelief....

Because of their breaking the covenant, and of their rejecting the AËyaÎt of Allah... and of their saying: "Our hearts are wrapped (i.e. sealed against reception)....

روشن است توضيحي كه در ضمن ترجمه آيه 88 بقره آمده با «تفسير اول» سازگار است، در صورتي كه توضيح بعدي با «تفسير 1ب» هماهنگ است.

بعضي ديگر از مترجمان اين عبارت را به گونه‏اي ترجمه كرده‏اند كه گويا دل‏ها نه در غلاف بلكه خود غلاف و پوشش‏اند. چنين برداشتي در هيچ يك از تفاسير عربي يا فارسي ديده نشده است، زيرا كساني كه «غلف» را جمع «غلاف» گرفته‏اند آن را به «وعاء علم» تفسير نموده‏اند، نه صرف «غلاف» و «پوشش».50

ب. ترجمه طبق «تفسير 1/ب»: 51Our hearts are sealed

با وجود اين كه عبارتِ ترجمه اندكي از ظاهر قرآن فاصله گرفته، روشن است كه سعي مترجمان بر انعكاس «تفسير 1/ب» بوده كه حاكي از نفوذ ناپذيري دل‏هاي يهود در برابر دعوت جديد است.

ج. ترجمه طبق «تفسير دوم»: 52Our hearts are repositories (of knowledge)

تنها معدودي از مترجمان از اين تفسير پيروي نموده‏اند. ولي بر خلاف ترجمه هاي فارسي و اردو تعداد قابل ملاحظه‏اي از مترجمان انگليسي «تفسير سوم» را اختيار كرده‏اند.

د. ترجمه طبق «تفسير سوم»: 53Our hearts are uncircumcised

علاوه بر كساني كه عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» را به صورت «دل‏هاي ما نامختون است» ترجمه كرده‏اند، عده اي نيز «دل هاي نامختون» را «دل هاي سخت شده» معني كرده و اين عبارت را در ترجمه آورده‏اند: 54Our hearts are hardened.

4.4. ترجمه‏هاي فرانسه

در ميان ترجمه‏هاي فرانسوي، اكثر مترجمان «تفسير سوم» را اختيار نموده‏اند، اگرچه تعدادي از مترجمان مسلمان به پيروي از مفسران، از «تفسير اول» و «دوم» پيروي كرده‏اند.

ترجمه طبق «تفسير اول»: 55Nos coeurs sont enveloppés dans de voiles.

ترجمه طبق «تفسير 1/ب»: 56Nos coeurs sont imperméables.

ترجمه طبق «تفسير دوم»: 57Nos coeurs sont remplis de science.

ترجمه طبق «تفسير سوم»: 58Nos coeurs sont incirconcis.

شايسته است اين جا از آقاي يحيي علوي (كه با همكاري آقاي دكتر حديدي اولين جلد ترجمه خود از قرآن مجيد به زبان فرانسه را به تازگي منتشر كرده‏اند) تشكر كنم. اگر چه اين جانب با ترجمه عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» در بعضي از ترجمه‏هاي انگليسي، كه آن را طبق «تفسير سوم» ترجمه نموده‏اند، آشنا بودم، ولي ايشان براي اولين بار بنده را متوجه اين نكته ساختند كه «دل نامختون» يك اصطلاح رايج بين اهل كتاب است. همين توجه سبب پژوهش حاضر شده است.

4.5. ترجمه‏هاي آلماني

در ترجمه‏هاي آلماني، غالب مترجمان «تفسير سوم» را اختيار نموده‏اند، اگرچه در آنها پيروي از «تفسير اول» و «1/ب» نيز به چشم مي‏خورد.

ترجمه طبق «تفسير اول»: 59Unsere Herzen sin in Hüllen gewickelt.

ترجمه طبق «تفسير 1/ب»: 60Unsere Herzen sind unempfindlich.

ترجمه طبق «تفسير سوم»: 61Unsere Herzen sind unbeschmitten.

4.6. ترجمه‏هاي ايتاليايي

در ترجمه‏هاي ايتاليايي اكثر قريب به اتفاق مترجمان «تفسير سوم» را اختيار نموده‏اند.

ترجمه طبق «تفسير اول»:62 I nostri cuori sono avvolti in involucri.

ترجمه طبق «تفسير سوم»:63 I nostri cuori sono incirconcisi.

4.7. ترجمه‏هاي اسپانيايي

ترجمه طبق «تفسير اول»:64 Nuestros corazones están cubiertos.

ترجمه طبق «تفسير 1/ب»:65 Nuestros corazones están insensibles.

ترجمه طبق «تفسير دوم»:66 Nuestros corazones son depósitos.

ترجمه طبق «تفسير سوم»:67 Nuestros corazones están incircuncisos.

5. ختنه و «نامختون» در فرهنگ «ملت ابراهيم»

درك دقيقي از مفهوم واژه «نامختون»، حتي به معناي مجازي آن براي قلب يا غيره، بدون درك كافي از ماهيت سنت «ختنه» در اديان ابراهيمي ميسر نيست. در روايات اهل كتاب آمده است كه حضرت ابراهيم به امر خداوند اين سنت را به عنوان عهدي ميان پروردگار و خودش و ذريه اش پايه گذاري نمود. در سِفر پيدايش (17:11) آمده است كه وقتي ابراهيم(ع) به سن نود و نه سالگي رسيد خداوند با او پيماني بست و به او گفت:

«گوشت قلفه خود را مختون سازيد تا نشان آن عهدي باشد كه در ميان من و شماست».68 در همين سفر آمده است:

«ابراهيم نود و نه ساله بود69 وقتي كه گوشت قلفه‏اش مختون شد» (17:24). و پسرش اسماعيل سيزده ساله بود هنگاميكه گوشت قلفه‏اش مختون شد» (17:25). «و ابراهيم پسر خود اسحاق را چون هشت روزه بود مختون ساخت چنانكه خدا او را امر فرموده بود» (21:4).

بعد از حضرت يوسف(ع) بني اسرائيل حتي در شرايط سخت زندگي در مصر اين سنت را حفظ نمودند.70 اين سنت در ميان بني اسرائيل به قدري اهميت داشت كه «مختون بودن» به صورت صفتي مشخص براي «مؤمنان» درآمد كه آنها را از «كافران» جدا مي كرد. لذا در كتب عهد قديم گاه به اشخاص و اقوام غير يهودي به عنوان «نامختون» و«نجس» اشاره شده است.71

ختنه به عنوان يك سنت ابراهيمي ـ اسماعيلي ميان اعراب جاهليت نيز رواج داشته است. دكتر جواد علي در كتاب المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام مي‏نويسد:

«من شعائر الدين عند الجاهليين الاختتان. و هو من الشعائر الفاشية بينهم، حتي انهم كانوا يعيرون «الأغرل»، و هو الشخص الذي لم يختتن. و كان منهم و لاسيما اهل مكة من يختتن البنات أيضاً، بقطع «بظورهن». و تقوم بذلك «الختانة» «الخاتنة». و قد كانوا يعيرون من تكون أمه «ختانة» نساء، فاذا أرادوا ذم أحد قالوا له: يا ابن مقطعة البظور، و ان لم تكن أم من يقال له خاتنة».72

در روايتي آمده است كه وقتي پيامبر اسلام ظهور كرد، هِرِقْل، پادشاه روم، در خواب از ظهور «ملك الختان» آگاه شد.73 ظاهرا منظور از «ملك الختان» در اين خبر رهبر يا پيشواي «اعراب» است.

در روايات اسلامي نيز ابراهيم(ع) پايه گذار اين سنت معرفي شده است.74 به علاوه در شريعت اسلامي هم در مورد ختنه به عنوان يكي از سنت‏هاي ابراهيمي تأكيد بسيار شده است و محدّثان شيعه و سني احاديث بسياري را كه دالّ بر لزوم آن است روايت نموده‏اند.75 مرحوم كليني بابي را كه در كتاب شريف كافي به ختنه اختصاص داده «باب التطهير» ناميده است.76 وي روايتي از امام صادق(ع) نقل مي‏كند كه در آن ختنه از سنن انبيا77 و جزئي از دين حنيف محسوب شده است.78 طبق روايت طبرسي در مجمع البيان، ختنه يكي از امور دهگانه‏اي بوده است كه خداوند ابراهيم را به عنوان «حنيفيّه» مأمور به انجام آن ساخت.79 در روايتي از اميرالمؤمنين(ع) آمده است كه خداوند در امر به ختنه، به ابراهيم گفت: «تَطَهَّرْ».80 طبق روايتي كه علي بن ابراهيم نقل نموده است، اين سنت ابراهيمي تا قيامت پابر جا خواهد ماند.81 در احاديثي كه از پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در مجامع روايي نقل كرده‏اند، مكرر آمده است كه مسلمانان بايد فرزندان ذكور خود را در هفتمين روز ولادت ختنه كنند. در اين اخبار نيز آمده است كه «زمين از نجاست بول اغلف ناله مي‏كند». در روايت پيامبر، امر به ختنه با عبارت «طهّروا» آمده است.82 در توقيعي كه از ناحيه مقدسه صادر شده است، حضرت ولي عصر(عج) در جواب سؤال كننده‏اي درباره لزوم ختنه مجدّد براي كسي كه غلفه او روييده است فرموده‏اند: «أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ الْمَوْلُودِ الَّذِي تَنْبُتُ غُلْفَتُهُ بَعْدَ مَا يُخْتَنُ، هَلْ يُخْتَنُ مَرَّةً أُخْرَي فَاِنَّهُ يَجِبُ أَنْ تُقْطَعَ غُلْفَتُهُ فَاِنَّ الاْءَرْضَ تَضِجُّ اِلَي اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ بَوْلِ الاْءَغْلَفِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً».83 در روايتي از اميرالمؤمنين(ع) آمده است كه اگر شخصي «اغلف» به هشتاد سالگي هم برسد بايد سنت ختنه را اجرا كند.84 مختون بودن هنگام تولد را فضيلتي براي انبيا شمرده‏اند. گفته مي‏شود كه عدّه‏اي از آنان و همچنين همه امامان به اين كيفيت متولد شده‏اند.85 ظاهراً فقهاي اماميه «ختنه» را براي مردان واجب و براي زنان مستحب دانسته‏اند.86 ميان مذاهب اهل سنت، شافعي‏ها و حنابله آن را واجب و ديگران آن را سنت مؤكد مي‏دانند كه ترك آن جايز نيست.87

نتيجه‏اي كه از مجموع اين مطالب به دست مي آيد اين است كه تعبير «ختنه» در اديان، در درجه نخست عنوانِ طهارت را دارد و به همين جهت «نا مختون» به معناي «ناپاك» و «نجس» است.

6. معناي «دل نامختون»

پيش از پايان دادن به اين بحث لازم است دو مطلب كاملاً روشن شود؛ يكي اين كه معناي «دل نامختون» چيست، و ديگر اين كه مقصود يهود از آن چه بوده است. براي اين منظور مناسب است نظري ديگر بر شواهد گذشته مربوط به دو اصطلاح «مختون» و «نامختون» بيفكنيم.

در سِفر پيدايش (17:11) آمده است: «ختنه» نشان عهدي است در ميان ابراهيم(ع) و خداوند متعال. در سِفر خروج (6:12) كه يكي از كتب پنجگانه تورات است، «نامختون» به معناي مجازي در مورد «لب»، و در سِفر لاويان (23:19) كه كتاب ديگري از تورات است، در مورد «ميوه‏هاي چيده نشده» به كار رفته است. براي اولين بار اصطلاح «دل نامختون» در سِفر لاويان (26:41)88 به نحوي به كار رفته است كه از آن معناي «سركشي» و نافرماني» استنباط مي‏شود. سپس اصطلاح «مختون شدن دل» دو بار در سِفر تثنيه به نحوي به كار مي‏رود كه از آن معناي «مطيع و منقاد شدن و تسليم شدن» استنباط مي‏شود.89 به نظر مي‏رسد در صحيفه اشعيايِ نبيّ كلمه «ناپاك» به عنوان تفسير و مترادف «نامختون» به كار رفته است.90 همچنين به نظر مي‏آيد كه در صحيفه ارمياي نبيّ «غلفه» به معناي «مانع و عايق» به كار رفته است، و شايد بتوان گفت «گوش نامختون» گوشي است كه بسته است و صداي حق را نمي‏شنود.91 اگر «نامختون بودن گوش» علامت ظاهري عدم انقياد در برابر عهد خداوند و پذيرش دين ابراهيم(ع) باشد، «نامختون بودن دل» حاكي از كفر و عدم انقياد دروني است. عبارت توبيخي ارمياي نبي شاهدي است گويا بر همين حالت باطني اكثريت قوم يهود: «زيرا كه جميع اين اُمّتها نامختون‏اند و تمامي خاندان اسرائيل در دل نامختون‏اند.»92

معنايي كه از نصوص قديم استنباط مي‏شود، از نصوص جديد هم به وضوح پيداست. فرهنگ آكسفورد كه بزرگ‏ترين فرهنگ زبان انگليسي است، اصطلاح «نامختون» را در معناي مجازي آن به چيزي كه «مورد تطهير معنوي قرار نگرفته»، «بي دين و كافر» معني كرده است.93 يكي ديگر از فرهنگ نويسان انگليسي اصطلاح «نامختون در مورد دل و گوش» را اين چنين معني مي‏كند: «لجاجت در گوش ندادن، تمرد سرسختانه در برابر تعليم رسول، كفر لجاجت آميز».94 در دعايي كه به وسيله يكي از اسقف‏هاي كانتربري انشا شده چنين آمده است: «پروردگارا، اين قلب سنگ شده مرا، اين قلب قسيِّ مرا، اين قلب نامختون مرا از من بگير و قلبي نو، قلبي تپنده و قلبي پاك به من عطا فرما.»95 نويسنده ديگر مسيحي در توضيح عبارت «گوش نامختون» مي نويسد: «گوش نامختون بر رد آموزش تعليمات (الهي) دلالت دارد، و دل نامختون بر لجاجت و طغيان».96

بر مبناي اين شواهد مي‏توان گفت «دل نامختون» دلي است سركش و عصيانگر، دلي ناپاك و آلوده به كثافات و آلايش‏هاي روحي و دچار امراض معنوي، دلي بسته و ناشنوا و دلي قسيّ و بدون حيات معنوي.97

شايد يهود صدر اسلام كه در جواب دعوت پيامبر اسلام(ص) مي‏گفتند: «قلوبنا غلف» همان كلمات ارمياي نبي و استيفان قديس را در مورد نياكان خود تكرار مي‏كرده‏اند؛ كلماتي كه در مقام توبيخ و تنبيه گفته شده بود. اينك آيا مي‏توان گفت كه آنان در واقع حقيقت حال خود را اظهار مي‏داشته‏اند؟ اگر چنين بوده است، چرا براي اظهار حقيقتي مورد لعن و نفرين قرار گرفته‏اند (چنان كه در آيه 155 نساء آمده است)؟ جواب اين است كه هدف آنان نه اقرار و اظهار حقيقت، بلكه انكار حق بوده است. آنان مي‏بايست در پاسخ به دعوت پيامبر اكرم(ص) «آمنا و صدقنا» و «سمعنا و اطعنا» مي‏گفتند، نه «سمعنا و عصينا» و «قلوبنا غلف». لذا براي گفتن اين سخن و فرار از قبول دعوت حق، مورد لعنت قرار گرفته‏اند.

رَبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيا يُنَادِي لِلاْءِيمنِ أَنْ ءَامِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الاْءَبْرَارِ (آل عمران / 193).

رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (آل عمران / 8).


Our hearts are sealed up. Our hearts are securely sealed. Our hearts are in secure wrappers. Our hearts are in secure wrappings. Our hearts are well covered. Our hearts are secure. Our hearts are quite secure. Our hearts are quite secure under cover. Our hearts are closed. Our hearts are closed (to all external influences). Our hearts are protected by safe coverings. Our hearts are well protected. Our hearts are insulated.

are wrapped with covers. Hard laminations cover our hearts. Our hearts are enclosed. Our hearts are veiled. Our hearts are sheathed. And they said their hearts were masked. Our hearts are in pericardiums (coverings).
مترجم اخير «غلافِ دل» را به معني كالبد شناختي آن گرفته است.

The ears of our hearts are deaf and our bosoms treasure every branch of divine knowledge and wisdom that we can absorb no more. (Abu Shabanah, Abdel Khalek Himmat, Al-Montakhab, Cairo: Al-Azhar, 1993; 2:88; 4:155)

عَلَيْهِمُ الاْءَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ (حديد/ 16). فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ (صف / 5). ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ ءَامَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَفْقَهُونَ (منافقون / 3). كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ (مطففين / 14).

قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلي اللّه عليه و سلم: «اخْتَتَنَ إبْراهِيمُ النَّبِيُّ صَلّي‏اللّه عليه و سلم وَ هُوَ ابْنُ ثَمَانِينَ سَنَةً بِالْقَدُومِ» وَاُمِرْنَا بِاتِّبَاعِ إبْراهِيمَ صَلّي‏اللّه عليه و سلم أمْرٌ لَنَا بِفِعْلِ تِلْكَ الاُْمُورِ الَّتِي كَانَ يَفْعَلُهَا فَكانَتْ مِنْ شَرْعِنَا. وَ وَرَدَ فِي الْحَدِيثِ كَذَلِكَ: «أَلْقِ عَنْكَ شَعْرَ الْكُفْرِ وَاخْتَتِنْ» قَالُوا: وَ لأنَّ الْخِتَانَ لَوْ لَمْ يَكُنْ وَاجِبا لَمَا جَازَ كَشْفُ الْعَوْرَةِ مِنْ أجْلِهِ، وَ لَمَا جَازَ نَظَرُ الْخَاتِنِ اِلَيْهَا وَكِلاَهُمَا حَرَامٌ، وَ مِنْ

عَنْ ابِي هُرَيْرَةَ قَال: قَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ: اخْتَتَنَ إبْرَاهِيمُ النَّبِيُّ عَلَيْهِ السَّلاَم وَ هُوَ ابْنُ ثَمَانِينَ سَنَةً بِالْقَدُومِ» (صحيح مسلم، حديث شماره 4368؛ مسند احمد، حديث 7932، 9040، 9249). از طرف ديگر ابن ابي شيبه روايتي موقوف از ابوهريره آورده است مبني بر اين كه حضرت ابراهيم(ع) هنگام اختتان صد و بيست سال داشته است؛ رك: مصنف، باب 179: «فِي الْخِتَانَةِ مَنْ فَعَلَهَا». ولي مرحوم كليني، و نيز صدوق در علل الشرايع و برقي در المحاسن خبري مستند از امام صادق روايت كرده‏اند كه چنين

عبدالعزيز (مطالب قرآن حكيم) از آيه 155 نساء؛ ترجمه سيدمحمدسرور شاه (قادياني) از آيه 155 نساء؛ ترجمه مولانا محمدعلي (قادياني) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه شيخ محمدعلي از آيه 155 نساء؛ ترجمه سيدعلي حسن بهاري (مطالب القرآن) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمدعبدالباري فرنگي محلي (الطاف الرحمن بتفسير القرآن) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمدعبدالباري حيدرآبادي از آيه 155 نساء؛ غلام رسول رضوي در تفسير رضوي ذيل آيه 88 بقره؛ محمد ايوب خان در ترجمه هر دو آيه با عبارت « ».

عبدالكريم شيخ (اصل ترجمه به زبان اردو از شمس پيرزاده است)، شيخ عزالدين حايك، و فضل‏اللّه نيك‏آيين، در ترجمه آيه 155 نساء. البته عباراتي كه اين دسته از مترجمان در ترجمه آورده‏اند متفاوت است:
There are covers on our hearts. There is a covering on our hearts. Our hearts are covered over. Our hearts are in a covering. Our hearts are wrapped. Our hearts are wrapped up. Our hearts are wrapped with coverings. Our hearts are wrapped in covers. Our hearts are wrapped up in covers. Our heart

ص 413، باب 38؛ نيز همين روايت در وسائل و بحار از مكارم الاخلاق و از جعفريات از امام صادق(ع)، و در نوادر راوندي از امام موسي كاظم (ع) از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است؛ رك: وسائل الشيعة، ج 2، ص 115، باب 66؛ بحار الانوار، ج 12، ص 10، باب 1؛ بحار، ج 73، ص 68، 69، 92، باب 2؛ الجعفريات، ص 28، باب أول من اختتن إبراهيم؛ دعائم الإسلام، ج 1، ص 124، ذكر التنظف و طهارات الفطرة؛ مكارم الأخلاق، ص 60، الفصل الرابع في حلق الرأس والعانة؛ النوادر للراوندي، ص 23.

سَأَلَهُ عَنْ الْعَرَبِ فَقَال: هُمْ يَخْتَتِنُون، فَقَالَ هِرَقْلُ: هَذَا مُلْكُ هَذِهِ الاُمَّةِ قَدْ ظَهَرَ». (صحيح البخاري، حديث ش 6 و 3107؛ نيز رك: بحارالأنوار، ج 20، ص 382، باب 21، مراسلاته (ص) إلي ملوك العجم به نقل از كازروني در المنتقي.

صحيح المسلم، ش 377، 378؛ سنن الترمذي، ش 2680؛ سنن النسائي، ش 9، 10، 11، 4956، 4957، 4958؛ سنن ابي‏داود، ش 49، 3666؛ سنن ابن ماجه، ش 288، 290؛ مسند احمد، ش 6963، 7479، 8953، 9945، 17606. الطحاوي، مشكل الآثار، باب من روي عن رسول اللّه في‏الاشياء الّتي هي الفطرة في الابدان.

صديق حسن خان (ترجمان القرآن بلطائف البيان) از آيه 155 نساء؛ ترجمه سيد علي نقي نقوي از آيه 88 بقره (با عبارت «قدرتي غلاف») و آيه 155 نساء؛ ترجمه مولانا محمد نعيم (تفسير انوارالقرآن) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيد عمار علي از آيه 88 بقره؛ ترجمه خواجه حسن نظامي از آيه 88 بقره؛ ترجمه مفتي محمد شفيع (معارف القرآن) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه محمد انشاء اللّه‏ از آيه 155 نساء؛ ترجمه محمد عبدالعزيز (مطالب قرآن حكيم) از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيد محمد سرور شاه (قادياني) از آيه 88 بقره؛ ترجمه شيخ محمدعلي از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيدعلي حسن بهاري (مطالب القرآن) از آيه 155 نساء؛

خَمْسَةٌ مِنْهَا فِي الْبَدَنِ، فَامَّا الَّتِي فِي الرَّاْسِ فَأخْذُ الشَّارِبِ وَ إعْفَاءُ اللِّحَي وَ طَمُّ الشِّعْرِ وَالسِّوَاكُ وَالْخِلاَلُ، وَ أَمَّا الَّتِي فِي الْبَدَنِ فَحَلْقُ الشِّعْرِ مِنَ الْبَدَنِ وَالْخِتَانُ وَ تَقْلِيمُ الاْءظْفَارِ وَالْغُسْلُ مِنَ الْجَنَابَة وَالطَّهُورُ بِالْمَاء فَهَذِهِ الْحَنيفِيَّةُ الطَّاهِرَةُ التِي جَاءَ بِهَا إبْرَاهِيمُ (ع) فَلَمْ تُنْسَخْ

صَبَاحا» (الكافي، ج 6، ص 38، باب التطهير). در همين باب مرحوم كليني احاديث ديگري را با مضمون مشابهي از امام حسن عكسري(ع) از امام باقر و صادق عليهما السّلام نقل مي‏كند. طبرسي نيز در مكارم الأخلاق، همين مضمون را از طِبُّ الأئِمَّه از پيامبر (ص) نقل نموده است.

أَبْصَرِهِمْ وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَفِلُونَ (نحل / 108). وَ جَعَلْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي ءَاذَانِهِمْ وَقْرا (اسراء / 46). فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَي الاْءَبْصَرُ وَلَكِنْ تَعْمَي القُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (حج / 46). فَوَيْلٌ لِلْقَسِيَةِ قُلُوبُهم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلَلٍ مُّبِينٍ (زمر/ 22). كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَي كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ (غافر / 35). أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَآ (محمد / 24). وَ لاَ يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَبَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ

أدِلَّةِ الْوُجُوبِ كَذَلِكَ أَنَّ الْخِتَانَ مِنْ شِعَارِ الْمُسْلِمينَ فَكَانَ وَاجِبا كَسَائِرِ شِعَارِهِمْ» رك: الموسوعة الفقهية، وزارة الأوقاف والشؤون الاسلامية، كويت، دارالكتب العلمية، مدخل «الختان».

وَ لَيْسَ ذلِك واجِبا. وَ مِمَّا يَدُلُّ عَلَي عَدَمِ الْوُجُوبِ كَذَلِكَ أنَّ الْخِتَانَ قَطْعُ جُزْءٍ مِنْ الْجَسَدِ ابْتِدَاءً فَلَمْ يَكُنْ وَاجِبًا بِالشَّرْعِ قِيَاسًا عَلَي قَصِّ الاْءظْفَارِ. الْقَوْلُ الثَّاني: 3 ـ ذَهَبَ الشَّافِعِيَّةُ وَالْحَنَابِلَةُ، وَهُوَ مُقْتَضَي قَوْلِ سَحْنُونٍ مِنْ الْمَالِكِيَّةِ: إلَي أنَّ الْخِتَانَ وَاجِبٌ عَلَي الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ. وَاسْتَدَّلُوا لِلْوُجُوبِ بِقَوْلِهِ تَعَالَي: «ثُمَّ أوْحَيْنَا إلَيْكَ أنْ اتَّبِعْ مِلَّةَ إبْراهِيمَ حَنِيفا» قَدْ جَاءَ فِي حَدِيثِ أبي هُرَيْرَةَ ـ رضي اللّه عنه ـ

ترجمه پير محمد كرم شاه ازهري از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه مولوي محمد حسين (تفسير رباني) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمدعلي چاندپوري (ترجمه تفسير عزيزي) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمد عبدالباري حيدرآبادي از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيد شبير احمد از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيد اميرعلي مليح‏آبادي از آيه 88 بقره؛ ترجمه ابومحمد ابراهيم (تفسير خليلي) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمد عبدالقدير صديقي قادري (تفسير صديقي) از آيه 155 نساء؛ سيد احمد حسن محدث دهلوي در احسن التفاسير در ترجمه هر دو آيه. وي «تفسير 1/ب» را اختيار نموده است.

وَالْحَنَابِلَةِ فِي رِوَايَةٍ يُعْتَبَرُ خِتَانُهَا مَكْرُمَةً وَ لَيْسَ بِسُنَّةٍ، وَ فِي قَوْلٍ عِنْدَ الْحَنَفِيَّةِ: إنَّهُ سُنَّةٌ فِي حَقِّهِنَّ كَذَلِكَ، وَ فِي ثَالِثٍ: اِنَّهُ مُسْتَحَبٌّ. وَاسْتَدَلُّوا لِلسُّنِّيَّةِ بِحَدِيثِ ابْنِ عَبَّاسٍ رضي اللّه عنهما مَرْفُوعا: «الْخِتَانُ سنَّةٌ لِلرِّجالِ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ» وَ بِحَديثِ أبي هُرَيْرَةَ مَرْفُوعا: «خَمْسٌ مِنْ الْفِطْرَةِ الْخِتَانُ، وَالاِسْتِحْدَادُ، وَ نَتْفُ الإبطِ، وَ تَقْلِيمُ الأظْفَارِ، وَ قَصُّ الشّارِبِ». وَ قَدْ قُرِنَ الْخِتَانُ فِي الْحَديثِ بِقَصِّ الشَّارِبِ وَ غَيْرِهِ

همو در اين كتاب مي‏نويسد: «أَوَّلُ مَنْ اختَتَنَ مِنْ الرِّجَالِ إبْرَاهِيمُ صلي اللّه عليه و سلم وَ مِنْ الاْءنَاثِ هَاجَرُ رضي اللّه تعالي عنها. تَنْبِيهٌ: خُلِقَ آدَم مَخْتُونا وَ وُلِدَ مِنَ الاْءنْبِيَاءِ مَخْتُونا ثَلاَثَةَ عَشَرَ. شِيثُ، وَ نُوحٌ، وَ هُودٌ، وَ صَالِحٌ، وَ لُوطٌ، و شُعَيبُ، وَ يُوسُفُ، وَ مُوسَي، وَسُلَيْمَانُ، وَ زَكَرِيَّا، وَ عِيسَي، وَ حَنْظَلَةُ بْنُ صَفْوَانَ، وَ نَبِيُّنَا مُحَمَّدٌ صلي اللّه عليه و سلم». (مغني المحتاج الي معرفة الفاظ المنهاج، متاب الصيال، ج 8).
راجع به اين كه ائمه مختون متولد شده‏اند، نك: اكمال الدين، ص 433، ح 15.

محمود الحسن ديوبندي در ترجمه آيه 88 بقره؛ احمد نوانديش در ترجمه آيه 155 نساء؛ عباس مصباح‏زاده در ترجمه آيه 155 نساء؛ محسن قرائتي در تفسير نور در تفسير آيه 88 بقره؛ آيت اللّه‏ ناصر مكارم شيرازي در ترجمه آيه 88 بقره؛ مصطفي خرم دل در ترجمه آيه 88 بقره (با افزودن عبارت «و پرده‏هائي» در پرانتز)؛ آيت اللّه‏ مشكيني در ترجمه آيه 155 نساء با عبارت «و سخنان تو را نمي‏فهمند» در پرانتز.

مطلبي را نادرست مي‏داند: «... عن محمد بن قزعة قال: قلت لأبي عبداللّه(ع): إن من قبلنا يقولون إن إبراهيم خليل الرحمن ختن نفسه بقدوم علي دنّ، فقال: سبحان اللّه، ليس كما يقولون، كذبوا علي إبراهيم. قلت له: صف لي ذلك. فقال: إن الأنبياء(ع) كانت تسقط عنهم غلفتهم مع سررهم يوم السابع...»؛ رك: الكافي، ج 6، ص 38، باب التطهير، ح 4؛ علل الشرايع، مؤسسه دارالحجة للثقافة، چاپ اول، 1416 ق، ج 2، ص 219، باب 274: علة الختان؛ المحاسن، قم: دارالكتب الاسلامية، ج 2، ص 300، كتاب العلل.

وَ لاَ تُنْسَخُ إِلَي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ هُوَ قَوْلُهُ: «وَاتَّبَعَ مِلَّةَ اِبْراهِيمَ حَنِيفا». رك: وسائل الشيعة، ج 2، ص 117، باب 67: باب عدم جواز حلق اللحية واستحب؛ ج 21، ص 437، باب 52: باب وجوب ختان الصبي و جواز تركه؛ بحارالأنوار، ج 12، ص 7، باب 1: علل تسميته و سنته و فضائله، به نقل از تفسير القمي؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 68، باب 2: السنن الحنيفية، به نقل از مكارم‏الأخلاق و تفسير القمي.

». و بعضي مثل نويسنده تفسير عمدة البيان تفاسير متضادي را اختيار نموده‏اند. وي در تفسير آيه 88 بقره «تفسير اول» را انتخاب و ذيل آيه 155 نساء «تفسير دوم» را يادآور شده است.

الْمَلِيحِ بْنِ اُسَامَةَ عَنْ أبِيهِ أَنَّ النَّبِيِّ صَلَّي اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: الْخِتَانُ سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ». ابن ابي شيبه همين حديث را از أبِي الْمَلِيحِ از شَدَّادِ بْنِ اَوْس نقل مي‏كند: «قَالَ رَسُولُ اللّه(ص): الْخِتَانُ سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ» (مصنف، باب 179: فِي الْخِتَانَةِ مَنْ فَعَلَهَا).

إبراهيم، باب 1، ح 25. ابن ابي شيبه از سعيد بن مسيب نقل مي‏كند كه گفته است: «كَانَ إبْراهِيمُ... أَوَّلَ النَّاسِ قَصَّ شَارِبَهُ وَقَلَّمَ اظْفَارَهُ وَاسْتَحَدَّ، وَأَوَّلَ النَّاسِ اُخْتُتِنَ...»، رك: مصنف، كتاب الاوائل. او روايتي موقوف از شعبي آورده كه درباره قول خداوند «وَإذْابْتَلي إبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ» مي‏گفت: «مِنْهُنَّ الْخِتَانُ»؛ رك: مصنف، كتاب الفضائل و مما اتي اللّه ابراهيم و فضله به.

الْغَفِلُونَ (اعراف / 179). فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَي يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ (توبه / 77). وَ طُبعَ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَفْقَهُونَ (توبه/ 87). وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسا إِلَي رجْسِهِمْ وَ مَاتُوا وَ هُمْ كَفِرُونَ (توبه / 125). صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ (توبه / 127). فَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ (نحل / 22). أُوْلئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللّه‏ُ عَلَي قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ

به احتمال قوي رواج ختنه بين مصريان در دوران قديم تحت تأثير دين و فرهنگ بني‏اسرائيل در آن ديار بوده است، چه آنان نزديك به پانصد سال در آن سرزمين اقامت داشته‏اند.

تـرجمه آيـه 155 نساء بـا عـبـارت « »؛ شمس پيرزاده در تـرجـمـه هـر دو آيـه بـا عبـارت « »؛ سيد شبير احمد در ترجمه آيه 155 نساء و محمد عبدالباري حيدرآبادي در ترجمه آيه 88 بقره با عبارت « ».

ترجمه آيه 155 نساء؛ ابوالقاسم امامي در ترجمه آيه 155 نساء؛ زين العابدين رهنما در ترجمه آيه 88 بقره؛ رياض باري در ترجمه آيه 88 بقره و در آيه 155 نساء با عبارت «در پرده‏هااند»؛ داريوش شاهين در ترجمه آيه 88 بقره؛ اكبر ايران پناه در ترجمه آيه 155 نساء؛ علي اكبر سروري در ترجمه آيه 155 نساء؛ سيد ابراهيم بروجردي در تفسير جامع ذيل آيه 155 نساء؛ سيد اسد اللّه‏ مصطفوي در ترجمه آيه 88 بقره (با عبارت «دلهاي ما در (زير) پرده است»)؛ مسعود انصاري در ترجمه هر دو آيه؛ طاهره صفارزاده در ترجمه هر دو آيه؛ مهندس علي اكبر طاهري قزويني در ترجمه هر دو آيه.

محمدباقر موسوي همداني در ترجمه تفسير الميزان در ترجمه آيه 88 بقره؛ تفسير نمونه در تفسير آيه 88 بقره؛ ميرزا محمدثقفي تهراني در تفسير روان جاويد، در تفسير آيه 155 نساء؛ سيد علي اكبر قرشي، در تفسير احسن الحديث در تفسير آيه 88 بقره و 155 نساء؛ سيد عبدالحسين طيب در تفسير اطيب البيان، در تفسير آيه 88 بقره؛ تفسير شريف لاهيجي در تفسير آيه 155 نساء؛ ابوالحسن شعراني در ترجمه آيه 155 نساء؛ محمود ياسري در ترجمه آيه 155 نساء؛ اشرفي تبريزي در ترجمه همان آيه؛ فولادوند در ترجمه هر دو آيه؛ كوكب پوررنجبر در ترجمه آيه 155 نساء؛ حكمت آل آقا در ترجمه آيه 88 بقره؛ مترجمان فارسي تفسير كابلي از

لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ (مائده / 41). وَجَعَلْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِيآ ءَاذَانِهِمْ وَقْرا (انعام / 25). وَلكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَنُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (انعام / 43). فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِن قَبْلُ كَذَلِك يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَي قُلُوبِ الْكَفِرِينَ (اعراف / 101). لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ ءَاذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَآ أُوْلَئِكَ كَالاْءَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ




  • شُعَيْبٌ لِلُوطٍ فِي الْحَقِيقَةِ قَدْ تَلاَ
    وَ يُوسُفُ زَكَرِيَّاءُ فَافْهَمْ لِتَفَضُّلاَ
    لِعِدَّتِهِمْ وَالْخَلَفُ جَاءَ لِمَنْ تَلاَ
    عَلَيْهِمْ سَلاَمُ اللَّهِ مِسْكـًا وَ مَنْدَلاَ
    خِتَاما لِجَمْعِ الاْءنْبِيَاء مُحَمَّدٌ



  • فَآدَمُ شِيثٌ ثُمَّ نُوحٌ بَنيهِ
    وَ مُوسَي وَ هُودٌ ثُمَّ صَالِحٌ بَعْدَهُ
    وَ حَنْظَلَةُ يَحْيَي سُلَيْمَانُ مُكَمِّلاً
    خِتَاما لِجَمْعِ الاْءنْبِيَاء مُحَمَّدٌ
    خِتَاما لِجَمْعِ الاْءنْبِيَاء مُحَمَّدٌ



يُهِمَّنَّكَ شَأْنُهُمْ وَاكْتُبْ إلَي مَدَايِنِ مُلْكِكَ فَيَقْتُلُوا مَنْ فِيهِمْ مِنْ الْيَهُودِ فَبَيْنَمَا هُمْ عَلَي أمْرِهِمْ أُتِيَ هِرَقْلُ بِرَجُلٍ أَرْسَلَ به مَلِكُ غَسَّانَ يُخْبِرُ عَنْ خَبَرِ رَسُولِ اللّه‏ِ صَلَّي اللّه‏ُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا اسْتَخْبَرَهُ هِرَقْلُ قال: اِذْهَبُوا فَانْظُرُوا أَمُختَتِنٌ هُوَ أمْ لا، فَنَظَرُوا إلَيْهِ فَحَدَّثُوهُ أَنَّهُ مُخْتَتِنٌ وَ

1. في المثل: احمد كاويانپور در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء.

2. ملا فتح اللّه‏ كاشاني در يكي از ترجمه‏ها از آيه 155 نساء؛ شاه ولي اللّه‏ محدث دهلوي در ترجمه هر دو آيه؛ مهدي الهي قمشه‏اي در ترجمه آيه 155 نساء؛ سيد جمال‏الدين استرآبادي در ترجمه آيه 155 نساء (با افزودن عبارت «وحجاب غفلت» در پرانتز)؛ محمدكاظم معزي با اندكي اختلاف در ترجمه هر دو آيه؛ سيد محمد حسيني همداني در تفسير انوار درخشان، در تفسير آيه 155 نساء؛ ميرزا محمدثقفي تهراني، تفسير روان جاويد، تفسير آيه 88 بقره؛ بصير الملك در ترجمه آيه 88 بقره؛ سيد رضا سراج در

3. بصيرالملك در ترجمه آيه 88 بقره؛ عمادزاده در ترجمه آيه 88 بقره با اندكي اختلاف؛ سيد جمال‏الدين استرآبادي در ترجمه آيه 88 بقره، با عبارت «در پرده غفلت نهان است»؛ كاظم پورجوادي در ترجمه هر دو آيه؛ اكبر ايران‏پناه در ترجمه آيه 88 بقره؛ احمد نوانديش در ترجمه آيه 88 بقره.

4. قرآن قدس، با پژوهش دكتر علي رواقي، در ترجمه آيه 155 نساء، عبارت ترجمه چنين است: «دلهاي ايما در غلاف است»؛ ترجمه قرآن، نسخه مورخ 556 هجري، به كوشش دكتر محمد جعفر ياحقي در ترجمه آيه 88 بقره؛ ميبدي در ترجمه آيه 88 بقره؛ تفسير بصائر يميني به كوشش علي رواقي در ترجمه آيه 88 بقره؛ شاهفور بن طاهر اسفرايني در تاج التراجم در ترجمه آيه 88 بقره؛ ملا فتح اللّه‏ كاشاني در ترجمه آيه 88 بقره؛ مخدوم نوح سندي در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء (با عبارت «در غلافهااند»)؛ حسين واعظ كاشفي در تفسير حسيني در تفسير آيه 88 بقره؛ سيد عبدالحجت بلاغي در حجة التفاسير در تفسير آيه 88 بقره؛ سيد

5. عباس مصباح‏زاده در ترجمه آيه 88 بقره؛ محمود ياسري در ترجمه آيه 88 بقره؛ اشرفي تبريزي در ترجمه آيه 88 بقره؛ ابوالحسن شعراني در ترجمه آيه 88 بقره؛ كوكب پوررنجبر در ترجمه آيه 88 بقره؛ عبدالمجيد نوبري در ترجمه آيه 88 بقره (با افزودن عبارت «و پرده‏دار است»)؛ محمدكريم علوي حسيني موسوي در تفسير كشف الحقائق در تفسير آيه 88 بقره با عبارت «غلاف‏دار و پرده‏دار است».

6. ابوالقاسم امامي در ترجمه آيه 88 بقره؛ زين العابدين رهنما در ترجمه آيه 155 نساء با عبارت «و بسته» در پرانتز؛ شهرام هدايت در ترجمه آيه 155 نساء؛ داريوش شاهين در ترجمه آيه 155 نساء با افزودن عبارت «در پرده است، صاعقه آنرا گرفت» در پرانتز.

7. عبدالمحمد آيتي در ترجمه آيه 88 بقره.

8. از اين دسته‏اند: ترجمه تفسير مجمع البيان در تفسير آيه 88 بقره؛ بانوي اصفهاني در تفسير مخزن العرفان در تفسير آيه 88 بقره؛ مهدي الهي قمشه‏اي در ترجمه آيه 88 بقره.

9. مصطفي خرم‏دل در ترجمه آيه 88 بقره.

10. نظير سيد رضا سراج در ترجمه آيه 88 بقره؛ آيت اللّه‏ محمدرضا قبادي آدينه‏وند در ترجمه آيه 88 بقره با كمي اختلاف (دلهاي ما را پرده‏هايي پوشانده است).

11. آيت اللّه‏ مكارم شيرازي در ترجمه آيه 155 نساء.

12. محمدباقر بهبودي در ترجمه آيه 155 نساء.

13. حسين علي راشد در ترجمه آيه 88 بقره؛ عمادزاده در ترجمه آيه 155 نساء (با عبارت «در پرده و در غلاف»).

14. علي اكبر سروري در ترجمه آيه 88 بقره.

15. جرجاني در تفسير گازر در تفسير آيه 155 نساء.

16. نظير محمدجواد نجفي، تفسير آسان، ذيل آيه 88 بقره.

17. نظير محمدجواد نجفي، تفسير آسان، ذيل آيه 155 نساء.

18. تفسير نمونه، ذيل آيه 155 نساء؛ محسن قرائتي، تفسير نور، ذيل آيه 155 نساء با اندكي اختلاف.

19. ابوالفضل داورپناه، تفسير انوارالعرفان در ذيل آيه 88 بقره.

20. محمدباقر بهبودي در ترجمه آيه 88 بقره.

21. سيدرضا سراج در ترجمه آيه 88 بقره.

22. سيدرضا سراج در ترجمه آيه 155 نساء.

23. مهدي الهي قمشه‏اي در ترجمه آيه 88 بقره.

24. آيت اللّه‏ مكارم شيرازي در ترجمه آيه 88 بقره.

25. همان، در ترجمه آيه 155 نساء.

26. ميبدي در ترجمه آيه 155 نساء.

27. ميبدي در ترجمه آيه 88 بقره.

28. عمادزاده در ترجمه آيه 88 بقره.

29. عبدالمجيد صادق نوبري در ترجمه آيه 155 نساء.

30. احمد نو انديش در ترجمه آيه 88 بقره.

31. تفسير بصائر يميني در ترجمه آيه 88 بقره.

32. حسين واعظ كاشفي، تفسير حسيني، تفسير آيه 88 بقره.

33. سيدمحمدحسيني همداني، تفسير انوار درخشان، ذيل آيه 155 نساء.

34. تفسير كابلي، ترجمه فارسي اثر شيخ الهند محمود الحسن ديوبندي، ذيل آيه 155 نساء.

35. عبدالمجيد صادق نوبري در ترجمه آيه 155 نساء؛ محمدكريم علوي حسيني موسوي، تفسير كشف الحقايق، ذيل آيه 155 نساء.

36. محمدخواجوي در ترجمه آيه 155 نساء.

37. جلال الدين فارسي، ترجمه آيه 155 نساء.

38. ميبدي در ترجمه آيه 155 نساء؛ ابوالفتوح رازي در تفسير آيه 88 بقره؛ و آيت اللّه‏ محمود طالقاني در تفسير پرتوي از قرآن در تفسير آيه 88 بقره (با افزودن عبارت «يا در پوشش» در پرانتز).

39. عبدالمحمد آيتي، ترجمه آيه 155 نساء.

40. ابوالقاسم پاينده، ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء (با اندك تفاوت).

41. ترجمه تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 155 نساء.

42. سيدمحمدباقر موسوي همداني، ترجمه تفسير الميزان، ذيل آيه 155 نساء.

43. جرجاني در تفسير گازر، ترجمه دوم از آيه 155 نساء.

44. رك: ترجمه شاه رفيع الدين از آيه 155 نساء؛ ترجمه مولانا محمود الحسن از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه مولانا فرمان علي از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه احمدرضاخان بريلوي از آيه 88 بقره؛ ترجمه ذيشان حيدر جوادي از آيه 88 بقره؛ ترجمه فتح محمدخان جالندهري از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه ميرزا حيرت دهلوي از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيدعمار علي از آيه 155 نساء؛ ترجمه سرسيد احمدخان از آيه 155 نساء؛ ترجمه خواجه حسن نظامي از آيه 155 نساء؛ ترجمه محمد

45. رك: ترجمه شاه رفيع الدين از آيه 88 بقره؛ ترجمه شاه عبدالقادر از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه نواب وحيدالزمان از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيد مقبول احمد از آيه 88 بقره؛ ترجمه احمدرضاخان بريلوي از آيه 155 نساء؛ ترجمه ذيشان حيدرجوادي از آيه 155 نساء (با افزودن قيد «فطرتا»)؛ ترجمه سيدابوالاعلي مودودي از آيه 155 نساء؛ ترجمه عبدالرشيد نعماني (ترجمه تفسير ابن كثير) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه عبدالحق حقّاني (تفسير حقاني) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيدظفر حسن امروهوي (تفسير) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه امداد حسين كاظمي از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه نواب

46. مانند علامه ذيشان حيدر جوادي در ترجمه آيه 155 نساء؛ سيد علي نقي نقوي در ترجمه آيه 88 بقره؛ و غلام رسول رضوي در تفسير رضوي ذيل آيه 88 بقره.

47. مولانا ابوالكلام آزاد (ترجمان القران) در ذيل هر دو آيه همين تفسير را برگزيده است. مولوي محمدحسين در تفسير رباني، محمد عبدالباري فرنگي محلي در الطاف الرحمن بتفسير القرآن، و خواجه حسن نظامي در عام فهم تفسير همين تلقي را از آيه 88 بقره دارند. ولي بعضي از مفسران اردو زبان، مانند بعضي از مفسران عرب زبان و فارسي زبان ميان اين دو نوع تفسير خلط كرده‏اند؛ مثلاً مؤلف محترم مطالب قرآن حكيم، «تفسير اول» را با «تفسير 2/ج» آميخته اسـت. او مي‏نـويسـد: «

48. مولانا اشرف علي تهانوي در ترجمه هر دو آيه؛ مولانا عبيداللّه‏ عبيد در ترجمه هر دو آيه؛ سيد ابوالاعلي مودودي در ترجمه آيه 88 بقره؛ نذير احمد در ترجمه هر دو آيه؛ وحيد الدين خان در ترجمه آيـه 88 بـقـره؛ عـبـدالكريـم پـاريـكـه در ترجمه هر دو آيه، با عبارت « »؛ ابو محمد مصلح در تـرجـمـه آيـه 88 بقره؛ آيـه بـا عبارت « »؛ و در

49. مير احمدعلي، احمدعلي، مفسر محمد احمد، شيخ محمد سرور، م ح شاكر، شير علي، حاج تعليم علي (تي بي اروينگ)، ظفر اللّه خان، علي احمد خان جالدهري، كالن ترنر، علي محمد فاضل چناي، حافظ غلام سرور، شاه فريد الحق، محمد اشفاق احمد، سيد انور علي، آميخته با «تفسير 2»، اكبر ايران پناه، محمدتقي‏الدين هلالي و محمد محسن‏خان، سيد سعيد اختر رضوي، محمد ايوب‏خان، و خانم طاهره صفارزاده در ترجمه هر دو آيه؛ ميرزا حيرت، اس ام عبدالحميد، عبدالماجد دريابادي، محمد حسن عسكري و شميم، و سيد عباس صدر عاملي در ترجمه آيه 88 بقره؛ عبداللّه يوسف‏علي، محمد علي (قادياني)، ظفر اسحاق انصاري،

50. رك: ترجمه عبداللّه يوسف علي از آيه 155 نساء. عبارت وي چنين است:
Our hearts are the wrappings (which preserve Allah's word; we need no more)
انيس الدين و سيد وقار احمد در ترجمه هر دو آيه، مترجمان ترك به رياست علي اوزك در ترجمه آيه 88 بقره، و فاروق اعظم ملك در ترجمه آيه 155 نساء ظاهرا همه تحت تأثير ترجمه عبداللّه يوسف‏علي قرار گرفته‏اند.

51. رك: ترجمه ميرزا حيرت، ن ج داود، م. م خطيب، ماجد فخري، محمد اكبر مرادپوري و عبدالعزيز كمال، فاروق اعظم ملك از هر دو آيه، سيد عبداللطيف (هم در ترجمه ترجمان القران اثر ابوالكلام آزاد و هم در ترجمه مستقل خود)، ظفر اسحاق انصاري، سيد محمد رضوي، عزالدّين حايك، فضل‏اللّه نيك‏آيين، عبدالكريم شيخ، و سيد اقبال ظهير در ترجمه آيه 88 بقره؛ عبدالماجد دريابادي و بن‏شمش (مترجم يهودي) در ترجمه آيه 155 نساء. بعضي از اين مترجمان عبارات متفاوتي آورده‏اند:

52. رك: ترجمه ميرزا ابوالفضل، سيد عبداللطيف (در ترجمه ترجمان القرآن، از ابوالكلام آزاد و نيز در ترجمه مستقل خود)، و محمد اسد (عبارت ترجمه او چنين است: Our hearts are already full of knowledge) از هر دو آيه؛ و محمد علي (قادياني) در ترجمه آيه 88 بقره. يكي از مترجمان در ترجمه خود از آيه 88 بقره و 155 نساء، تفاسير متضاد را ظاهرا بدون هيچ گونه دغدغه‏اي به اين صورت جمع نموده است:

53. اين دسته از مترجمان، كه پنج نفر از آنها مسيحي‏اند، عبارتند از: سيل، پالمر، رادول، ريچارد بل، محمد عبدالحكيم خان، پادشاه حسين، آربري، و لعل محمد چولا در ترجمه هر دو آيه؛ و بن شمش (مترجم يهودي قرآن) در ترجمه آيه 88 بقره.

54. اين دسته از مترجمان عبارتند از: اَلكساندر راس (اولين مترجم قرآن به زبان انگليسي بر اساس ترجمه دوريه به فرانسه. ظاهرا وي در انتخاب اين تعبير از ترجمه دوريه پيروي نموده است)، و محمد مارمادوك پيكتال، در ترجمه هر دو آيه؛ عبداللّه يوسف علي در ترجمه آيه 88 بقره؛ گروه مترجمان تركيه به رياست علي اوزك در ترجمه آيه 155 نساء.

55. ترجمه ابوالقاسم فخري (با تفاوتي در عبارت)، و مترجم قادياني (زير سرپرستي ميرزا طاهر احمد) در ترجمه هر دو آيه؛ رقيه جبر و عشيره كامل (ترجمه فرانسه المنتخب، چاپ الازهر) در ترجمه آيه 88 بقره.

56. صلاح الدين كشريد، در ترجمه هر دو آيه؛ نورالدين بن محمود در ترجمه آيه 88 بقره (با عبارت Nos coeurs sont inacessibles)؛ شيخ بوبكر حمزه در ترجمه آيه 155 نساء (با عبارت leurs coeurs étaient insensibles)؛

57. شيخ بوبكر حمزه در ترجمه آيه 88 بقره.

58. ساواري، بلاشر، م كازيميرسكي، ادوارد مونته، دي ماسون، ماردوس، محمد حميد اللّه، احمد لائيمش در ترجمه هر دو آيه؛ جواد حديدي و يحيي علوي در ترجمه آيه 88 بقره؛ صادق مزيغ در ترجمه آيه 155 نساء. آندره دوريه كه اولين مترجم قرآن به فرانسه است، ظاهرا «دل نامختون» را به «دلي كه سخت شده است» معني نموده است (عبارت ترجمه وي از هر دو آيه چنين است: Notre coeur est endurci) و صادق مزيغ در ترجمه آيه 88 بقره از وي پيروي نموده است.

59. احمد فان دنفر، و مترجم قادياني در ترجمه هر دو آيه.

60. مولانا صدرالدين، و فاطمه جريم (مونيخ: مؤسسه باويريا) در ترجمه هر دو آيه.

61. از اين دسته‏اند: تيودور گريگل، لزارس گولد اشميت، فريدريش روكرت، لودويگ اولمن، ماكس هنينگ، رودي پارت، و عادل تيودور خوري در ترجمه هر دو آيه.

62. تنها مترجم قادياني به زبان ايتاليايي اين تفسير را اختيار نموده است.

63. اين دسته عبارتند از: فدريكو پيرونه، حمزه روبرتو پيكاردو، اَلساندور بوساني، آرنالدو فراكاسي، يوجينيو كاميليو برانچي، آنجلو ترنزوني، لويجي بونيلي، آكيليو فراكاسي.

64. رك: ترجمه قادياني‏ها به اسپانيايي (كه بر مبناي ترجمه مولانا محمد علي قادياني به زبان انگليسي تهيه شده است) در ترجمه آيه 155 نساء، و ترجمه آلوارو ماچوردوم كومينس از همين آيه (عبارت وي چنين است: Nuestros corazones están enfundados.).

65. ترجمه احمد عبود و رافائل كاستيلانوس از هر دو آيه مورد نظر.

66. رك: ترجمه قادياني‏ها به اسپانيايي ترجمه آيه 88 بقره.

67. خوان مانوئل دومنگز، خوان ورنت، خوليو كورتز، خواكيم گارسيا براوو، خوان برگوا در ترجمه هر دو آيه. آلوارو ماچوردوم كومينس در ترجمه آيه 88 بقره «دل نامختون» را به «دلي كه سخت شده است» معني كرده است. عبارت وي چنين است: Nuestros corazones están endurecidos.).

68. در ادامه اين سخن چنين آمده است: «هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذكوري در نسلهاي شما، خواه خانه زاد خواه زرخريد، از اولاد هر اجنبي كه از ذريّت تو نباشد. هر خانه زاد تو و هر زرخريد تو البتّه مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاوداني باشد. امّا هر ذكور نامختون كه گوشت قلفه او ختنه نشود آن كس از قوم خود منقطع شود، زيرا كه عهد مرا شكسته است».

69. در روايات اسلامي سن حضرت ابراهيم(ع) در آن وقت هشتاد سال ذكر شده است. رك: حديث امام علي(ع) به نقل از جعفريات و دعائم الاسلام در مستدرك الوسائل، ج 15، ص 150، باب 40: «باب أن من ترك الختان وجب عليه بعد بلوغه و لو بعد الكبر»؛ ج 15، ص 149، باب 38: «باب وجوب ختان الصبي و عدم جواز تركه عند البلوغ». همين مطلب را علامه مجلسي در خبري از نوادر راوندي از امام موسي كاظم(ع) از پيامبر نقل كرده است. در كتب اهل سنت نيز اين مطلب از پيامبر روايت شده است. «...

70. اين مطلب از گزارشي كه در صحيفه يوشع بن نون آمده است روشن مي‏گردد: «در آنوقت خداوند به يوشع گفت كاردها از سنگ چخماق براي خود بساز و بني‏اسرائيل را باز مختون ساز. و يوشع كاردها از سنگ چخماق ساخته، بني‏اسرائيل را بر تَلِّ غُلْفَه ختنه كرد. و سبب ختنه كردن يوشع اين بود كه تمام جنگوران قوم يعني تمام مردان جنگي كه از مصر بيرون آمدند بسر راه در صحرا مردند. امّا تمامي قوم كه بيرون آمدند مختون بودند و تمامي قوم كه در صحرا بعد از بيرون آمدن ايشان از مصر بسر راه مولود شدند مختون نگشتند». (5:2-5)

71. كتاب مقدس، انجمن پخش كتب مقدسه، 1977، كتاب حزقيال نبي 44: 7 - 9.

72. رك: المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، بي‏نا، 1413 / 1993، ج 6، ص 343 - 344.

73. در روايت بخاري آمده است: «... وَ كَانَ ابْنُ النَّاظُورِ صَاحِبُ إيلِيَاءَ وَ هِرَقْلَ سُقُفًا عَلَي نَصَارَي الشَّامِ يُحَدِّثُ أَنَّ هِرَقْلَ حِينَ قَدِمَ إيلِيَاءَ َأصْبَحَ يَوْما خَبيثَ النَّفْسِ فَقَالَ بَعْضُ بَطَارِقَتِهِ: قَدْ اسْتَنْكَرْنَا هَيْئَتَكَ، قَالَ ابْنُ النَّاظُورِ: وَ كَانَ هِرَقْلُ حَزَّاءً يَنْظُرُ فِي النُّجُومِ، فَقَالَ لَهُمْ حِينَ سَأَلُوهُ: إنِّي رَأَيْتُ اللَّيْلَةَ حِينَ نَظَرْتُ فِي النُّجُومِ مَلِكَ الْخِتَانِ قَدْ ظَهَرَ فَمَنْ يَخْتَتِنُ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ، قَالُوا: لَيْسَ يَخْتَتِنُ اِلاَّ الْيَهُودُ

74. علامه مجلسي خبري را از نوادر راوندي از امام موسي كاظم(ع) از پيامبر نقل مي‏كند: «بإسناده عن موسي بن جعفر(ع) عن آبائه(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): اوّل من قاتل في سبيل اللّه إبراهيم الخليل(ع) حيث أسرت الروم لوطا(ع) فنفر إبراهيم(ع) و استنقذه من أيديهم، و أوّل من اختتن إبراهيم عليه السلام اختتن بالقدوم علي رأس ثمانين سنة»، بحار، ج 12، ص 10، ابواب قصص

75. عبارت «وَالْخِتَانُ سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ لِلرِّجَالِ وَ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ» به نقل از امام رضا (ع) در عيون اخبار الرضا(ع) آمده است، و مضمون مشابهي مكررا در روايات شيعه نقل شده است. رك: «وسائل الشيعه، ج 21، ص 434، باب 52: باب وجوب ختان الصبي و جواز تركه». از ميان كتب اهل سنت، مسند احمد (حديث 19794) آن را با كمي تفاوت در عبارت از پيامبر (ص) نقل مي‏كند: «... عَنْ أَبِي

76. مرحوم مجلسي در توضيحات خود درباره عبارت حديث «للامام عشر علامات: يولد مطهرا مختونا» مي‏فرمايد: «الظاهر أن المختون تفسير للمطهر فإن إطلاق التطهير علي الختان شائع في عرف الشرع، والكليني رحمه اللّه عنون باب الختان بالتطهير. و عن النبي (ص): طهروا أولادكم يوم السابع.... الخبر»، بحارالأنوار، ج 25، ص168، باب 4: جامع في صفات الإمام و شرائط الإمامة.

77. البته اين مضمون فراوان در روايات آمده است. يكي از روايات كليني چنين است: «وَ عَنْهُ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ أبِي بَصيرٍ عَنْ أبِي عَبْدِ اللّهِ(ع) قَالَ: مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ الاِسْتِنْجَاءُ وَالْخِتَانُ»، الكافي، ج 6، ص 39، باب التطهير. در اين باره رك: تهذيب الأحكام، ج 7، ص 445، باب 40: باب الولادة والنفاس والعقيقة؛ وسائل الشيعة، ج 21، ص 434، باب 52: باب وجوب ختان الصبي و جواز تركه.

78. «عَلِيُّ بْنُ إبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أبي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مِنَ الْحَنِيفِيَّةِ الْخِتَانُ» (الكافي، ج 6، ص 39، باب 23، باب التطهير. محدّثان اهل سنّت نيز رواياتي درباره اين كه «ختنه» از دين حنيف است (با عبارت «الْفِطْرَةِ» به جاي «الْحَنيفِيَّةَ») آورده‏اند و نيز احاديث درباره سنن دهگانه يا پنجگانه، رك: صحيح البخاري، احاديث شماره 5439، 5441، 5832؛

79. «الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِيُّ فِي مَجْمَعِ الْبَيَان نَقْلاً مِنْ تَفْسِير عَلِيِّ بْنِ إبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ (ع) فِي قَوْلِهِ تَعَالَي: وَ إذ ابْتَلي إبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَهُنَّ، قَال: إنَّهُ مَا ابْتَلاَهُ اللَّهُ بِهِ فِي نَوْمِهِ مِنْ ذِبْحِ وَلَدِهِ إسْمَاعِيلَ فَأَتَمَّهَا إبْرَاهِيمُ وَ عَزَمَ عَلَيهَا وَ سَلَّمَ لأمْرِ اللَّهِ، فَلَمَّا عَزَمَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَي لَهُ ثَوَابا لَهُ إلَي أَنْ قَالَ: إنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إماما، ثُمَّ أنْزَلَ عَلَيْهِ الْحَنِيفِيَّةَ وَ هِيَ عَشَرَةُ أشْيَاءَ خَمْسَةٌ مِنْهَا فِي الرِّاْسِ وَ

80. صاحب مستدرك اين روايت را از جعفريات نقل مي‏كند: «أخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَي قَالَ: حَدَّثَنَا أبي عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ(ع) قَالَ: قِيلَ لاِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ(ع): تَطَهَّرْ، فَأخَذَ مِنْ أَظَافِرِهِ، ثُمَّ قِيلَ لَهُ: تَطَهَّرْ، فَنَتَفَ تَحْتَ جَنَاحَيْهِ، ثُمَّ قِيلَ لَهُ: تَطَهَّرْ، فَحَلَقَ هَامَّتَهُ، ثُمَّ قِيلَ لَهُ: تَطَهَّرْ، فَاخْتَتَنَ»: رك: مستدرك الوسائل، ج 15، ص 149، باب 38؛ المستدرك الوسائل، ج 1،

81. دقت شود كه در اين روايت خود «حنيفيه» را «طهارت»خوانده‏اند: «أنزل اللّه علي إبراهيم الحنيفية و هي الطهارة و هي عشرة أشياء، خمسة في‏الرأس و خمسة في‏البدن، و أما التي في‏الرأس فأخذ الشارب و إعفاء اللحي و طمّ الشعر والسواك والخلال، و أما التي في‏البدن فحلق الشعر من البدن والختان و قلم الأظفار والغسل من الجنابة والطهور بالماء، فهذه خمسة في‏البدن و هي الحنيفية الطاهرة التي جاء بها إبراهيم؛ فلم تنسخ و لا تنسخ إلي يوم القيامة، و هو قوله: «وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إبْراهِيمَ حَنِيفا». بحارالأنوار، ج 73، ص 68، ح 3، باب 2: السنن الحنيفية، به نقل از تفسير القمي.

82. حديث پيامبر(ص) درباره ختنه، به روايت كليني چنين است: «عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أبِي عَبْدِ اللّهِ(ع) قَال: قَالَ رَسُولُ اللِّهِ(ص): طَهِّرُوا أوْلادَكُمْ يَوْمَ السَّابِعِ فَاِنَّهُ أَطْيَبُ وَ أَطْهَرُ وَ أَسْرَعُ لِنَبَاتِ اللَّحْمِ، وَ اِنَّ الاَْرْضَ تَنْجَسُ مِنْ بَوْلِ الاْءغْلَفِ أَرْبَعِينَ

83. وسائل الشيعة، ج 21، ص 442، باب 57: باب وجوب اعادة الختان إن نبتت الغلفة بعده، از صدوق، اِكْمَال الدِّينِ.

84. صاحب جَعْفَرِيَّات اين روايت را آورده است: «اخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَي قَالَ: حَدَّثَنَا أبِي عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ(ع) قَال: وَجَدْنَا فِي قائِمِ سَيْفِ رَسُولِ اللّه(ص) فِي صَحِيفَةٍ أَنَّ الاْءغْلَفَ لاَ يُتْرَكُ فِي الاْءسْلامِ حَتَّي يُختَنَ وَ لَوْ بَلَغَ ثَمَانِينَ سَنَةً»، مستدرك الوسائل، ج 15، ص 150، باب 40: باب أن من ترك الختان وجب عليه بعد بلوغه و لو بعد الكبر...

85. به قولي آنها سيزده نفر بوده‏اند. شربيني شافعي كه اسامي آنان را نقل مي‏كند مي‏گويد: «وَ قَدْ نَظَمَ الشَّيْخُ عَلِيُّ الْمَسْعُودِيُّ مَنْ اُخْتُتِنَ مِنْ الاْءنْبِياءِ فَقَالَ:
بِحُسْنِ خِتَانٍ نِعْمَةً و تَفَضُّلاً وَ إِنْ تَرِدَ الْمَوْلُودَ مِنْ غَيْرِ قُلْفَةٍ
ثَلاَثَةَ عَشَرَ بِاتَّفَاقِ اُولِي الْعُلاَ مِنَ الاْءنْبِيَاءِ الطَّاهِرينَ فَهَاكُهُمْ

86. در شرح لمعه آمده است: «يجب علي الصبي الختان عند البلوغ، اي بعده بلافصل لو ترك وليّه ختانه... و يستحب خفص النساء و ان بلغن، قال الصادق(ع): خفص النساء مكرمة و أَيّ شي‏ء افضل من المكرمة؟» (شرح اللمعة الدمشقية، ج 5، ص 447).

87. در موسوعه فقهيه در اين باره آمده است: «اخْتَلَفَ الْفُقَهَاءُ فِي حُكْمِ الْخِتَانِ عَلَي أقْوَال: الْقَوْلُ الاَْوَّلُ: 2 ـ ذَهَبَ الْحَنَفِيَّةُ وَالْمَالِكِيَّةُ وَ هوَ وَجْهٌ شَاذٌّ عِنْدَ الشَّافِعِيَّةِ وَ رِوايَةً عَنْ أحْمَدَ: إلَي أنَّ الْخِتَانَ سُنَّةٌ فِي حَقِّ الرِّجَال وَ لَيْسَ بِواجبٍ. وَ هُوَ مِنْ الْفِطْرَةِ وَ مِنَ شَعَائِرِ الاِْسْلامِ، فَلَوْ اجْتَمَعَ أهْلُ بَلْدَةٍ عَلَي تَرْكِهِ حَارَبَهُمْ الاِْمَامُ، كَمَا لَوْ تَرَكُوا الاْءَذَانَ. وَ هُوَ مَنْدُوبٌ فِي حقِّ الْمَرأَةِ عِنْدَ الْمَالِكِيَّةِ، وَ عِنْدَ الْحَنَفِيَّةِ

88. عبارت چنين است: «پس اگرد ل نامختون ايشان متواضع شود و سزاي گناهان خود را بپذيرند...».

89. در عبارات ذيل: «و يَهُوَه خدايت دل شما و دل ذريّت شما را مختون خواهد ساخت تا يَهُوَه خدايت را به تمامي دل و تمامي جان دوست داشته زنده بمانيد». (30:6)
«پس غلفه دلهاي خود را مختون سازيد و ديگر گردنكشي منمائيد». (10:16)

90. عبارت چنين است: «اي شهر مقدّس اورشليم، لباس زيبايي خويش را در بر كن، زيرا كه نامختون و ناپاك بار ديگر داخل تو نخواهد شد» (52:1)

91. اين دو عبارت چنين است: «اي مردان يَهُودا و ساكنان اورشليم، خويشتن را براي خداوند مختون سازيد و غلفه دلهاي خود را دور كنيد». (4:4) «هان، گوش ايشان نامختون است كه نتوانند شنيد.» (6:10)

92. صحيفه ارمياي نبيّ (9:26). نيز همين مطلب از زبان استيفان قديس در كتاب اعمال رسولان (7:51) درباره يهود آمده است: «اي گردنكشان كه به دل و گوش نامختونيد، شما پيوسته با روح القدس مقاومت مي‏كنيد چنانكه پدران شما هم چنين شما».

93. عبارتي كه زير عنوان (uncircumcised) آمده، علاوه بر بعضي از شواهد مربوط به كاربرد اين اصطلاح در متون انگليسي، چنين است:
fig. Not spiritually chastened or purfied; irreligious; heathen.
1643- 5 Milton Divorce ii. vi, How vain then,... to exact a circumcision of flesh from an infant,... and to dispence an uncircumcision in the soul of a grown man.
1685 Baxter Paraphr. N.T. Acts vii. 51 Ye are an unruly obstinate people, whose hearts are unreformed and uncircumcised.

95. O Lord, take away my heart of stone, my hardened heart, my uncircumcised heart and grant to me a new heart, a heart of flesh, a clean heart! (From the writings of Baldwin, Bishop of Canterbury [d 1191]. This prayer is at the end of the Office of the Readings for Thursday of the 18th week of Ordinary time.)

96. An uncircumcised ear, signifies the rejecting of instruction, an uncircuncised heart, an obstinate and rebellious will (John Wesley's Explanatory Notes on the Whole Bible, The Book of Jeremiah, 6.10)

97. همه اين ويژگي‏ها از زبان قرآن براي دل‏هاي كافران به طور عموم و براي يهود به طور خصوص بيان شده است:
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضا (بقره/ 10). ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (بقره / 74). قَالُوا سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ (بقره / 93). فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِّيثَقَهُمْ لَعَنَّهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَسِيَةً (مائده / 13). أُوْلئِكَ الَّذِين

1800 Weems Washington xi. (1877) 149 The pirates of Morocco laying their uncircumcised hands on our rich commerce in the Mediterranean.
94. Uncirumcised in Heart and Ears (Acs vii. 51): Obstinately deaf and wilfully obdurate to the preaching of the apostle. Heathenish, and perversely so. (E. Cobham Brewer [1810-1897] , Dictionary of Phrase and Fable, 1898.)

/ 1