267- حق ميهمان - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را نيز ديدم كه نشسته بودند و در كنار آنها شخصى را ديدم كه ايستاده و اين قصيده را مى خواند:

لام عمر و باللوى مربع طامسة اعلامها بلقع
هنگامى كه جدم پيامبر(ص ) مرا ديد، فرمود: خوش آمدى پسرم على بن موسى الرضا(ع ) بر پدرت على (ع ) سلام كن
، سلام كردم ، سپس فرمود: بر مادرت فاطمه (س ) سلام كن ، سلام كردم ، سپس فرمود: بر دو پدرت حسن و حسين
(عليهما السلام ) سلام كن ، سلام كردم .

سپس فرمود: بر شاعر ما، و مديحه سراى ما در دنيا، سيد اسماعيل حميرى سلام كن ، بر او نيز سلام كرد، و
در كنار پنج تن (ع ) نشستم ، پيامبر(ص ) به سيد حميرى (مرد ايستاده ) متوجه شد و به او فرمود: آن قصيده اى
را كه مى خواندى تكرار كن .

سيد حميرى آن قصيده را خواند (كه مطلعش اين است ):




  • لام عمرو باللوى مربع
    طامسة اعلامها بلقع



  • طامسة اعلامها بلقع
    طامسة اعلامها بلقع



ديدم پيامبر(ص ) گريه كرد. وقتى كه شاعر، به اين شعر رسيد:

و راية يقدمها حيدر
و وجهه كالشمس اذا تطلع
(( و پرچمى نيز هست كه حضرت على (ع ) جلودار آن است ، آن كه چهره اش مانند خورشيد هنگام طلوع ، مى
درخشيد )) .

در اين هنگام ، پيامبر(ص ) و فاطمه (س ) و حسن و حسين (عليهما السلام ) گريه كردند.

هنگامى كه سيد حميرى به اين شعر رسيد:




  • قالوا له لو شئت اعلمتنا
    الى من الغاية و المفرع



  • الى من الغاية و المفرع
    الى من الغاية و المفرع



(( مردم به او (پيامبر) گفتند: اگر بخواهى به ما اعلام كن كه (دنباله نبوت و مقام رهبرى )، به چه شخصى
منتهى مى شود، و پناه مى گيرد )) .

در اين هنگام پيامبر(ص ) دست هاى خود را به طرف آسمان بلند كرد و گفت : (( خدايا! تو بر من و مردم گواه
هستى ، كه من به آنها اعلام كردم كه : (( همانا آن شخصى كه (مقام رهبرى ) به او منتهى مى شود و او پناهگاه
مردم است ، على بن ابى طالب (ع ) مى باشد )) .

در اين لحظه پيامبر(ص ) با دست اشاره با على (ع ) كرد، كه در محضرش ‍ نشسته بود. امام رضا(ع ) در پايان
فرمود: هنگامى كه سيد حميرى ، قصيده خود را به پايان رسانيد، پيامبر(ص ) به من متوجه شد و فرمود: (( اى
على بن موسى ، اين قصيده را حفظ كن و به شيعيان ما بگو آن را حفظ كنند، و به آنها اعلام كن كه هر كس آن
را حفظ كند و به خواندن آن ادامه دهد، بهشت را در پيشگاه خدا براى او ضمانت مى كنم )) .

پيامبر(ص ) همواره آن قصيده را براى من تكرار كرد، تا آن را حفظ كردم .(308)

267- حق ميهمان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

نقل كرده اند كه مولانا حسن بعد از زيارت كعبه و مرقد حضرت رسول اكرم (ص ) در مدينه به عزم زيارت
بارگاه حضرت على (ع ) به عراق رفت و به عتبه بوسى آن آستان شريف مشرف شد و قصيده اى خطاب به روضه مطهر
آن امام همام خواند كه مطلعش اين است :

/ 162