149 - نام اهل سعادت و شقاوت نزد اميرالمؤ منين (ع ) - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن عباس (ع ) مى گويد: پيش خود گفتم : اگر طبق گفته حضرت شود اين از همان هزار باب علم است .

هنگامى كه امام حسن (ع ) با لشكريان خود از دور پيدا شدند به استقبال آنان رفتم و به نويسنده لشكر - كه
نامهايشان همراه او بود - گفتم : چند نفر همراه شما هستند؟

گفت : يازده هزار نفر به استثناى يك يا دو نفر! (167)

149 - نام اهل سعادت و شقاوت نزد اميرالمؤ منين (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


ابان مى گويد: سليم گفت : به ابن عباس (ع ) گفتم : مهمترين چيزى كه از على بن ابيطالب (ع ) شنيده اى به من
خبر بده كه كدام است ؟

سليم گفت : ابن عباس (ع ) مطلبى برايم ذكر كرد كه فبلا از على (ع ) شنيده بودم .

حضرت فرمود: پيامبر(ص ) در حالى كه نوشته اى در دستش بود مرا صدا زد و فرمود: يا على (ع )، اين نوشته را
بگير.

عرض كرد: اى پيامبر خدا، اين نوشته چيست ؟

فرمود: نوشته اى است كه خدا نوشته ، و در آن اهل سعادت و اهل شقاوت از امتم تا روز قيامت برده شده است .

پروردگارم به من دستور داده كه آن را به تو بسپارم .(168)

خبر امام على (ع ) از ضمير افراد 

150- خبر از باطن افراد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


على (ع ) پيش از آن كه با طلحه و زبير و معاويه و خوارج پيكار نمايد، از جنگ كردن با آنان اطلاع داد و
چنان شد كه فرموده بود.

او به طلحه و زبير كه از وى اجازه عمره خواستند، فرمود: به خدا سوگند شما اراده عمره نداريد بلكه مى
خواهيد آهنگ بصره نماييد و چنان بود كه فرمود.

از جمله به ابن عباس اطلاع داد طلحه و زبير از من اجازه عمره گرفتند و من با آن كه مى دانستم آنان آهنگ
مكر دارند به ايشان اجازه دادم و به خدا پناهنده شدم و مى دانم خدا مكر آنها را به خودشان برمى گرداند
و مرا بر آنها پيروز خواهد كرد و چنان شد كه فرموده بود.(169)

151- آگاهى بر دل زن بى تقوا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


امام على (ع ) با جمعى در مسجد كوفه (پس از جنگ جمل و صفين ) نشسته بودند، عمرو بن حريث يكى از حاضران
بود.

در اين وقت زن نمايى كه خود را پوشيده بود و شناخته نمى شد به آن مجلس آمد و رو به روى امام على (ع )
ايستاد و رو به على (ع ) كرد و گفت : (( اى كسى كه مردان را كشتى ، و خون ها ريختى ، و كودكان را يتيم
نمودى و زنان را بيوه كردى )) .

امام على (ع ) فرمود: (( اين زن همان زن زبان دراز و بدزبان و بى شرمى است كه هم شباهت به زنان دارد و هم
شباهت به مردان ، كه هرگز خون (عادت زنانه ) نديده است )) .

وقتى كه او ديد هوا پس است از آن جا گريخت در حالى كه سر در گريبان خود فرو برده بود تا كسى او را
نشناسد.

عمرو بن حريث ، او را تعقيب كرد وقتى كه به ميدان رحبه رسيدند (عمرو بن حريث از منافقين بود، با اين
كار خود مى خواست بداند كه آيا على (ع ) اين نسبت ها را كه به آن زن داد راست است يا نه ؟) عمرو بن حريث
فرياد زد: اى زن سوگند به خدا آن چه امروز به اين مرد (على (ع )) گفتى خوشم آمد، به خانه من بيا تا به تو
جايزه اى بدهم و لباسى هديه كنم . زن وارد خانه او شد، عمرو بن حريث به كنيزان خود دستور داد تا آن زن
را تفتيش كنند.

او گريه كرد و التماس نمود كه مرا برهنه نكنيد، من حقيقت را مى گويم ، آن گاه گفت : (( سوگند به خدا من
همان اوصاف را دارم كه على (ع ) گفت : من در عين اين كه زن هستم ، نشانه هاى مردى در من هست ، و هرگز خون

/ 162