193 - عاقبت ترك بسم الله - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با هم به طرف مكه رهسپار شديم ، پدرم سوار بر شتر بود، در بيابان ناگاه مرغى از پشت سر، سنگى پراند،
شترم رم كرد و پدرم از بالاى شتر به زمين افتاد بر بالينش رفتم ديدم از دنيا رفته است ، همان جا او را
دفن كردم و اكنون خودم با حالى جگر سوز به اين جا براى دعا آمده ام .

امام على (ع ) فرمود: از اين كه پدرت با تو به طرف كعبه براى دعا در حق تو مى آمد، معلوم مى شود كه پدرت
از تو راضى است ، اكنون من در حق تو دعا مى كنم .

امام بزرگوار، در حق او دعا كرد، سپس دست هاى مباركش را به بدن آن جوان ماليد، همان دم جوان سلامتى
خود را باز يافت .

سپس امام على (ع ) نزد پسرانش آمد و به آنها فرمود: عليكم ببر الوالدين : (( بر شما باد، نيكى به پدر و
مادر )) .(219) (220)

193 - عاقبت ترك بسم الله

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


عبدالله بن يحيى وارد مجلس امير مؤ منان على (ع ) شد و در برابر او تختى بود، حضرت دستور داد كه روى آن
بنشيند، ناگهان تخت واژگون شد و او به زمين افتاد و سرش شكست و خون جارى شد.

امير مؤ منان (ع ) دستور داد آب آوردند و خون را شستند، سپس فرمود: نزديك بيا دست مبارك را بر آن گذاشت
نخست احساس درد شديدى كرد، و بعد شفا يافت ! سپس فرمود: (( شكر خدايى را كه گناهان شيعيان ما را در دنيا
با حوادث ناگوارى كه بر آنها پيش مى آيد مى شويد و پاك مى كند )) !

(( عبدالله )) عرض كرد: اى امير مؤ منان ! مرا آگاه كرديد، اگر بفرماييد من چه گناهى مرتكب شده ام كه
اين حادثه ناگوار برايم پيش آمد تا ديگر تكرار نكنم خوش وقت مى شوم .

فرمود: هنگامى كه نشستى (( بسم الله الرحمن الرحيم )) نگفتى ، مگر نمى دانى رسول خدا(ص ) از ذات پاك
پروردگار براى من چنين نقل فرموده : (( هر كار با اهميتى بسم الله در آن گفته نشود، نافرجام و بى عاقبت
است )) .

عبدالله گفت : فدايت شوم من بعد از اين هرگز آن را ترك نمى كنم .

امام فرمود: (( در اين بهره مند و سعادتمند خواهى شد )) .(221)

194 - شفاى مريضان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


مالك اشتر بر على (ع ) وارد شد و سلام كرد، على (ع ) جوابش را داد و فرمود: (( چه چيز باعث شد كه در اين
ساعت به اينجا بيايى ؟ )) .

گفت : دوستى و عشق تو اى امير مؤ منان !

حضرت فرمود: دَم در، كسى را ديدى ؟

گفت : بلى ، چهار نفر را ديدم . مالك اشتر با على (ع ) به دم در رفتند و در آنجا شخصى نابينا، جذامى ، فلج
و شخصى مبتلا به مرض برص بودند.

حضرت فرمود: اينجا چه مى كنيد؟

گفتند: به خاطر مرضى كه داريم آمده ايم . حضرت برگشت و بقچه اى را باز كرد و در آن بسته چرمى را در آورد
و از درون آن نيز كاغذى بيرون آورد و براى آنها خواند، همه آنها خواند، همه آنها شفا يافتند و
برخاستند و رفتند.(222) (223)

195 - خط مشى دوستان على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


اصبغ بن نباته گويد: خدمت امير مؤ منان (ع )نشسته بودم و آن حضرت ميان مردم داورى مى كرد كه جماعتى
وارد شدند و مرد سياه كت بسته اى هم با آنان بود، گفتند: اى اميرمؤ منان ، اين دزد است . فرمود: اى مرد
سياه ، دزدى كرده اى ؟

گفت : آرى اى امير مؤ منان . فرمود: مادر به عزا اگر بار دوم اقرار كنى دستت را مى برم ، گفت : آرى مى
دانم اى مولاى من ، فرمود: واى بر تو، بنگر چه مى گويى ، آيا دزدى كرده اى ؟

/ 162