فصل دوم:
از تبار ايمان
قبيله شاعر
دعبل بن على خُزاعى, از قبيله مشهور (خُزاعَه) بود. اين قبيله در اصل شاخه اى از قبيله بزرگ و معروف (اَزْد) بود كه در سرزمين يمن زندگى مى كرد. قبيله اَزْد و قبايل فرعى آن همه از فرزندان (يَعْرِب بن قَحْطان) ـ يكى از سلاطين مشهور يمن ـ بودند و (قحطانى) و (اعراب اصيل) ناميده مى شدند.(1)قبيله اَزْد و ديگر قبايل قحطانى, در شهر قديمى و معروف (سبا) در كناره هاى سرسبز و خرّم (سد مَأْرِب) زندگى مى كردند و در نعمت هاى سرشار خدادادى غرق بودند, امّا به خاطر كفران و طغيان و سرپيچى از فرمان خداوند, مستوجبِ عذاب و گرفتار آتش خشم پروردگار شدند و سد مَأْرِب بر اثر سيلى ويرانگر كه قرآن كريم آن را (سَيْل الْعَرِم) ناميده است(1) منهدم گرديد. بدين ترتيب منبع معاش و رفاه آنان از بين رفت. از آن پس, قبايل ازد, به دنبال يافتن چراگاه و محلّى مناسب براى ادامه زندگى قبيله اى, به سوى حجاز كوچ كرد و از آن جا هركدام به سرزمين ديگرى رفت. قبيله (بنى غسّان) به شام, (اَزْد شنوئه) به عمان و… قبيله (اَوْس) و (خَزْرَج) در يثرب فرود آمدند, امّا قبيله (عَمْرو بن ربيعه) در (مَرّا)(1) ـ محلّى در نزديكى مكه و نخستين منزل و محل فرود قبايل اَزْد ـ ماندگار شد و چون از ديگر قبيله هاى هم نژاد و فاميل جدا شده, در مرّا ماند, (خُزاعة) (منفصل و جدا شده) ناميده شد. اين حادثه در اوايل قرن ششم ميلادى اتفاق افتاد.(1)