3 - پهلوان مغرور
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمپهلوانى هنرهاى بسيار از خود نشان داده و پهلوانان جهان را بر زمين افكنده و شهرتى فراوان يافت . ازبسيارى توانائى و قدرت ، به غرور افتاد و روى به طرف آسمان كرده و گفت :بار خدايا حالا جبرئيل را
بفرست تا با او دست و پنجه نرم نمايم ، زيرا در زمين كسى نيست كه تاب مقاومت من را داشته باشد.
چند روز نشد كه حق تعالى او را ضعيف و ناتوان كرد و براى شكستن غرورش او را به ويرانه اى انداخت .آنقدر ضعف بر او غالب شده كه سرش را بر خشتى گذاشته و موشى بر رويش جست و سر انگشتان پايش را بدندان
مى گزيد و او قدرت نداشت تا پايش را جمع كند.صاحب دلى از كنار وى بگذشت و گفت :اينكه خدا يكى از لشگرش را كه از همه كوچكتر است بر تو مسلط فرمود،
تا متنبه شوى و از غرور توبه كنى ، اگر استغفار كنى خداوند با وجود يك صبور است غيور هم هست و ترا
عافيت دهد.(560)
4 - عالم نحوى
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمشخصى علم نحو را فرا گرفته بود و در ادبيات عرب بسيار ترقى كرده و او را دانشمند علم نحو مى خواندند.روزى سوار بر كشتى شد، ولى چون مغرور به علم خود بود رو به ناخداى كشتى كرد و گفت :آيا تو علم نحوخوانده اى ؟ او گفت :
نه ، عالم گفت :نصف عمرت را تباه نموده اى !!! ناخداى كشتى از اين سرزنش اندوهگين و
خاموش ماند و چيزى نگفت .كشتى همچنان در حركت بود، تا اينكه بر اثر طوفان به گردابى افتاد و در پرتگاه غرق شدن قرار گرفت . در
اين هنگام ، كشتيبان كه شنا مى دانست ، به عالم نحوى گفت :آيا شنا مى دانى ؟ گفت :
نه ، ناخدا گفت :همه
عمر به فناست چرا كه كشتى در حال غرق شدن است و تو شنا نمى دانى .!او به غرور خود پى برد و متوجه شد كه بالاترين علم آن است كه انسان اوصاف زشت و صفات رذيله را در وجود
خود نابود كند تا غرق درياى غرور نگردد.(561)
5 - نخوت ابوجهل
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمشبى ابوجهل دشمن سرسخت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همراه وليدبن مغيره به طواف خانه كعبهپرداختند. در ضمن طواف با هم درباره پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سخن به ميان آوردند.ابوجهل گفت :قسم به خدايم كه او صادق است . وليد گفت :خاموش باش ، تو از كجا سخن را مى گوئى ؟ ابوجهل
گفت :ما او را در كودكى و جوانى راستگو و امين مى دانستيم ، چگونه پس از آنكه بزرگ شده و عقلش كامل
گشته دروغگو و خائن شده است ؟!وليد گفت :چرا او را تصديق نمى كنى و ايمان نمى آورى ؟ گفت :
مى خواهى دختران قريش بشنوند و بگويند من
، ابوجهل از ترس شكست تسليم شده ام ، سوگند به بتهاى لات و عزّى هرگز از او پيروى نخواهم كرد.از اين غرور و نخوت خداوند اين آيه (562) را نازل فرمود:(خدا بر گوش و قلب او مهر زده و بر چشمش پرده
ظلمت كشيده است )(563).
4 :
غضب
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله الحكيم :( لا تتولوا قوما غضب الله عليهم ) (ممتحنه :آيه 13)اى اهل ايمان قومى كه خدا بر آنها غضب كرده را دوست نگيريد.پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم :الغضب يفسد الايمان كما يفسد الخل العسل (564)خشم ايمان را فاسد مى كند همانطور كه سركه عسل را فاسد مى كند.
شرح كوتاه
از امراض مضره ، كه آثار سوء فراوان دارد و منشاء تحريك اعصاب مى گردد غضب است ، مخصوصا اگر غضبعوارضى چون انتقام جوئى و كينه را بهمراه داشته باشد كه خطرش دو چندان است .
خشم مثلا در جنگ كفار، و در مقابله با كسى كه با تجاوز به عرض و ناموس و امثال اينها را مى نمايد
شرعا و عقلا ممدوح است و از ثمرات شجاعت و مردانگى است .اما خشم در غير اين موارد از وسوسه شيطان است و كليد هر بدى است و عقل را نابود مى كند و شخص را به
تغيير در رنگ صورت و چشم ، اضطراب و دگرگونى درون وا مى دارد؛ و با آثارى ديگر همانند دشنام و شماتت و
سيلى و استهزاء و قتل و نظاير اينها همراه مى شود. بهتر آنست از آنچه زمينه غضب را فراهم مى كند دورى
شود و با صبر و حلم و كظم غيظ، غضب را دفع كند(565).