3- توجه به يتيم نوازى
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمپسر بچه اى نزد پيامبر آمد و گفت :اى پيامبر خدا پدرم از دنيا رفته و خواهر و مادر هم دارم ، آنچهخداوند به شما عنايت فرموده به ما كمك كن .پيامبر به بلال فرمود: برو به خانه ما گردش كن هر چه غذا پيدا كردى بياور.بلال به حجره هايى كه مربوط به پيامبر صلى الله عليه و آله بود آمد و پس از جستجو 21 خرما پيدا كرد و به
خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آورد.پيامبر به آن پسر فرمود:هفت عدد آن مال خودت ، هفت عدد مال خواهرت و هفت عدد مال مادرت باشد.در اين هنگام يكى از اصحاب بنام معاذ دست نوازش بر سر آن يتيم كشيد و گفت :خداوند تو را از يتيمى
بيرون آورد و جانشين پدرت سازد!پيامبر به معاذ فرمود:محبت تو نسبت به اين يتيم را ديدم ، بدان كه هر كس يتيمى را سرپرستى كند و دست
نوازش به سر او بكشد، خداوند به هر موئى كه زير دست او مى گذرد، پاداش شايسته اى به او مى دهد و گناهى
از گناهان او را محو مى سازد و مقام او را بالا مى برد. (849)
4- سفارش به عمه ها
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمطبق نقل (850) بعد از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام هجده پسر و نوزده دختر باقى ماندند عده اى ازفرزندان ذكور كم سن و سال بودند و دختران بخاطر آنكه هم كفو نداشتند بعد از پدر شوهر نكردند و عده اى
هم كم سن بودند و لذا يتيم شدند و لاجرم احتياج به كمك وافر داشتند، در نامه اى كه امام رضا عليه
السلام (از ايران ) براى فرزندش امام جواد عليه السلام نگاشته بودند اين چنين آمده است :اى ابا جعفر (كنيه امام جواد) به من رسيده است كه هر گاه سوار مى شوى براى بيرون رفتن از منزل ، غلامان
ترا از درب كوچك بيرون مى برند و اين از بخل است كه مبادا از جانب تو كسى بهره مند شود.به آن حقى كه من بر تو دارم ، بيرون رفتن و بازگشتن تو بايد از درب بزرگ باشد. هرگاه مى خواهى بيرون
بروى طلا و نقره همراه بردار، پس هر كه از تو چيزى خواست عطا نما؛ و اگر عموهايت از تو چيزى خواستند
با آنها نيكوئى نما و كمتر از پنجاه دينار به آنها عطاء مكن ، و به عمه هاى خود نيز كمتر از بيست و پنج
دينار مده ، همانا من اراده دارم كه باين بخشش خداوند تو را بلند گرداند، انفاق كن و از تنگدستى مترس
.(851)
5- يتيمان شهيد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمدر سال هشتم هجرى در جنگ موته جناب جعفر طيار برادر امير المؤ منين به شهادت رسيد، عبدالله فرزندجعفر گويد:وقتى پيامبر بخانه ما آمد و خبر شهادت پدرم را به مادرم (اسماء بنت عميس ) داد فراموش نمى
كنم كه پيامبر چگونه بر سر من و برادرم دست نوازش و مهربانى مى كشيد در حاليكه اشگ از چشمان مباركش
جارى بود، بحدى گريه مى كرد كه محاسن شريفش تر شد و مى فرمود:خدايا جعفر به بهترين ثواب اقدام كرد،
خاندانش را رعايت كن به بهترين نوع كه خاندانها را رعايت مى كنى ...
پيامبر برخاست دست مرا گرفت و مرا نوازش مى كرد تا وارد مسجد شد، بمنبر تشريف برد، مرا در يك پله
پائين تو قرار داد، در حاليكه آثار حزن و اندوه از سر و صورت حضرتش نمايان بود.سپس بخانه شريف برد، مرا هم با خود بخانه برد؛ دستور داد برايم غذاى مخصوصى تهيه كردند و دنبال
برادرم فرستادند، من و برادرم غذاى پاكيزه اى خورديم .سپس به كنيز خود سلمى دستور داد مقدارى جو آرد كند، سپس سلمى خمير كرد و با روغن زيتون و فلفل غذا
درست كرد و ما از آن مى خورديم . سه روز مداوم كه مادرم مشغول عزادارى بود در خانه پيغمبر بوديم . به
خانه هر يك از زنهايش مى رفت ما را هم همراه خود مى برد و پس از سه روز بخانه خود برگشتيم . (852)
4 :
يقين
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله الحكيم :( و اعبد ربك حتى ياتيك اليقين ) (حجر:آيه 99)بندگى و پرستش كن خداى ترا تا يقين بر تو فرا رسد.قال رسول الله صلى الله عليه و آله :اقل ما اوتيتم اليقين و عزيمة الصبر (853)كمترين چيزى كه به شما داده شده است ، يقين و قوه است .
شرح كوتاه
رتبه و درجات انبياء با هم فرق مى كرد، آنهم به خاطر داشتن مراتب يقين بوده است چنانكه به پيامبر عرضكردند حضرت عيسى روى آب راه مى رفت ! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:( اگر حضرت عيسى يقينش
بيشتر بود روى هوا راه مى رفت .! ) مومنان در قوت و ضعف يقين با هم متفاوت و آنكه يقينش قوى باشد هر حول و قوه اى را از خدا مى داند و بر
انجام طاعات از ظاهر و باطن مستقيم و كوشاست ، و زيادتى و كمى ، مدح و ذم ، عزت و ذلت ظاهرى برايش
مساوى است .و آنان كه داراى ضعف يقين هستند، پيوسته دلشان به اسباب دنيا وابسته و از عادات عرفى پيروى و حرفهاى
مردم را معيار قرار مى دهند، و دائما در كارهاى دنيوى به تلاش و جمع زر و زور و رياست مشغول مى باشند.
(854)