4 - جذامى
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمامام سجاد عليه السلام در بين راهى به چند نفر جذامى و مبتلا به خوره برخورد نمود، كه سر راه نشسته ودر حال خوردن غذا بودند، پس به آنها سلام كرد و از آنها رد شد.آنگاه با خود فرمود:
خداوند متكبران را دوست ندارد، پس به سوى ايشان برگشت و فرمود:
من اكنون روزه دار
هستم (معذورم چيزى با شما بخورم )، و آنها را به خانه خود دعوت كرد و فرمود:
شماها به خانه من بيائيد.آنها هم به خانه امام رفتند و حضرت هم آنان را اطعام نمود، و هم با كمك مالى به آنها دلجوئى نمود.(177)
5 - قرض مريض
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم( اسامة بن زيد ) از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله بود. وقتى مريض شد امام حسين عليه السلام بهعيادتش تشريف بردند.
اسامه مكرر آه مى كشيد و اظهار غم و غصه مى كرد. امام عليه السلام فرمود:
برادرم غصه ات چيست ؟ گفت :
شصت هزار دينار قرض دارم .فرمود:
بدهكاريت به عهده من است ، گفت :مى ترسم قبل از پرداخت قرضم بميرم .فرمود:
نه ، قبل از آنكه بميرى قرضت را اداء مى كنم ، و دستور داد قرض وى را پرداختند.(178)
4 :
پدر و مادر
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله الحكيم : فلا تقل لهما اف و لاتنهر هما :
به پدر و مادر حتى اف نگوئيد و نهيب نزنيد(179)قال رسول الله صلى الله عليه و آله : بر الوالدين اءفضل من الصلاة و الصوم و الحج و المعرة والجهاد
فى سبيل الله .
:
نيكى به پدر و مادر از نماز و حج و عمره و جهاد در راه خدا برتر است .(180)
شرح كوتاه
در قرآن بعد از توحيد، خداوند به اين موضوع بسيار دقيق يعنى نيكى به پدر و مادر را متذكر شد، و آنقدراهميت داد، تا جائى كه فرمود:
( به آنها اف (يعنى ناخوشى ، يا تو) نبايد گفت و بانگ بر آنها نبايد زد و
به گفتار نيك و خوش با آنها رفتار كرد. ) با توجه به نكات فوق هر نوع آزردن پدر و مادر احترام و نيكى نسبت به آنان واجب است . كسانى كه بخاطر
جوانى يا احساساتى شدن و غضب احيانا موجب اذيت پدر و مادر را فراهم كردند، بايد رضايتشان را جلب
كنند.كه عدم رضايت آنان موجب عواقب سوء مى شود و فرزندان آن شخص بعدا با او بدى مى كنند؛ و از نظر اخروى
اگر براى هر ناراحتى يك در جهنم باز شود براى كسى كه اسباب سخط پدر و مادر را باز كرد بقول پيامبر صلى
الله عليه و آله :دو در جهنم باز مى شود(181)
1 - رضايت مادر
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر بالين جوانى كه در حال مرگ بود، حاضر شد و فرمود:اى جوان كلمه
توحيد (لا اله الا الله ) بر زبان بياور. جوان زبانش بند آمده بود و قادر بود اداى توحيد نبود.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خطاب به حاضرين فرمود:
آيا مادر اين جوان در اينجا حاضر است ؟زنى كه در بالاى سر جوان ايستاده بود گفت :آرى ، من مادر او هستم .رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
آيا تو از فرزندت راضى و خشنود هستى ؟ گفت :
نه ، من مدت شش
سال است كه با او حرف نزده ام .فرمود:
اى زن او را حلال كن و از او راضى باش ! گفت براى رضايت خاطر شما او را حلال كردم ، خداوند از او
راضى باشد.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رو به آن جوان نمود و كلمه توحيد را به او تلقين نمود. جوان بعد از
رضايت مادر زبانش باز شد و به يگانگى خدا اقرار كرد.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
اى جوان چه مى بينى ؟ گفت :
مردى بسيار زشت و بدبو را مشاهده
مى كنم و اكنون گلوى مرا گرفته است . پيامبر دعائى به اين مضمون به جوان ياد داد و فرمود:
بخوان :
( اى
خدايى كه عمل اندك را مى پذيرى و از گناه و خطاى بزرگ درمى گذرى از من نيز عمل اندك را بپذير و از گناه
بسيار من درگذر، چرا كه تو بخشنده و مهربانى ) .جوان دعا را آموخت و خواند؛ سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد:اكنون چه مى بينى ؟ گفت :
اكنون مردى (ملكى ) را مى بينم كه صورتى سفيد و زيبا و پيكرى خوشبو و لباسى زيبا بر تن دارد و با من خوش
رفتارى مى كند (بعد از دنيا رحلت كرد).(182)