موضوعاتي كه با حرف (س. ش) آغاز مي شود. - فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(سلام الله عیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(سلام الله عیها) - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تهيه ى عطر براى شب عروسى فاطمه

آرايش و عطر زدن براى زنان آنچنان ارزشمند است كه هم عبادت به حساب مى آيد و هم مايه ى گرمى و شادابى زندگى زناشويى است.

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به اينگونه ظرافت هاى زندگى كاملا توجه داشت كه به عمار ياسر ماموريت داد براى شب عروسى حضرت زهرا عليهاالسلام عطرهاى خوشبو تهيه نمايد.

عمار ياسر مى گويد: عطر خوبى تهيه كرده به منزل فاطمه عليهاالسلام بردم، فرمود:

حديث 98 قالت: يا ابا اليقظان ما هذا الطيب؟ (اى عمار ياسر! اين عطر چيست؟) گفتم: پدرت رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا امر كرد، تا فراهم نمايم [ دلائل الامامة ص 26 و چاپ جديد ص 103 و كتاب عوالم ج 11 ص 334 باب 5. ]

بزرگ زن جهانيان

در اين موضوع رجوع شود به موضوع ف- فضائل فاطمه عليهاالسلام، حديث 161 و ش- شادى و خشنودى فاطمه عليهاالسلام، حديث 99.

بزرگ زن بهشتى

در اين موضوع رجوع شود به موضوع ف- فضائل فاطمه عليهاالسلام، حديث 162.

موضوعاتي كه با حرف (س. ش) آغاز مي شود.

ساده زيستى ح 88 ساده پوش ح 89 و 90 سخن رانيهاى فاطمه عليهاالسلام خ خطبه ها سرور و شادى فاطمه عليهاالسلام ح 161 و 99 سكوت سياسى ح 151 سلام فرشتگان 197 و 198 و 196 سلام بر جبرئيل ح 122 سلام فاطمه عليهاالسلام بر فرزندانش ح 207 سياست و مبارزات سياسى م- مبارزات سياسى د- دفاع ش- شكوه ها و - وصيت نامه سياسى شادى فاطمه عليهاالسلام شادى فرشتگان شعرهاى فاطمه عليهاالسلام شكوه ها شفاعت فاطمه شيعيان فاطمه شهادت و شاهد

شادى و خشنودى

شادى فاطمه از خبر شهادت

نزديكان پيامبر صلى الله عليه و آله ديده بودند كه در هنگامه ى وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله صحبتهاى خصوصى و سرى بين آن حضرت و فاطمه عليهاالسلام صورت پذيرفت كه در ابتدا، زهرا عليهاالسلام گريست و در پايان صحبت آن حضرت، شاد و خندان، دانه هاى اشك را پاك مى كرد.

جاى سئوال بود كه علت گريه، و سبب خنده و شادى چه بود؟ پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله از حضرت زهرا عليهاالسلام پرسيدند، جواب داد:

علت گريه ى نخستين اين بود كه:

حديث 99 قالت: اخبرنى ان جبرئيل كان يعارضه القران فى كل سنة مرة و انه عارضه الان مرتين و انى لارى الاجل قد اقترب فاتقى الله و اصبرى. فبكيت و : قال صلى الله عليه و آله يا بنية انه ليس احد من نساء المسلمين اعظم رزية منك فلاتكونى من ادنى امراة صب را فاخبرنى انى اول اهله لحوقا به فضحكت لذلك (در ابتدا رسول خدا صلى الله عليه و آله به من اطلاع داد كه جبرئيل هر سال يك بار قرآن را بمن عرضه مى فرمود ولى امسال و هم اكنون دو بار عرضه كرد. من مرگ و وفات خود را نزديك مى بينم. دخترم با تقوا باش و صبر پيشه كن. من با شنيدن اين خبر گريستم. سپس در ادامه ى سخن فرمود: دخترم هيچ زنى در مقام و منزلت مانند تو نيست پس در صبر و بردبارى مانند كمترين زنان نباش و اين را بدان كه تو نخستين كسى هستى كه به من ملحق خواهى شد. با شنيدن اين خبر خوشحال شدم و خنديدم.) [ امالى صدوق ص 595 و امالى طوسى ج 1 ص 191. ]

شادى ملائكه در پيروزى مؤمن

دو نفر از زنان مدينه در يك مساله دينى و عقيدتى اختلاف پيدا كردند، يكى از آنها از دوستان فاطمه عليهاالسلام و زنى مؤمن، و ديگرى از دشمنان اهل بيت عليهم السلام و فاسد بود، نزاع و خصومت را خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام كشاندند.

آن حضرت پس از شنيدن ادعا و استدلال هر يك، با دليل و برهان قانع كننده نظر زن مؤمنه را اثبات كرد و ادعاى ديگر را باطل دانست، بگونه اى كه هر دو نفر پذيرفتند، پس از پايان يافتن اختلاف و نزاع، زن مؤمنه اظهار خوشحالى كرد كه حق پيروز شد و باطل محكوم گرديد، حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:

حديث 100 قالت: ان فرح الملائكة باستظهارك عليها اشد من فرحك و ان حزن الشيطان و مردته بحزنها عنك اشد من حزنها:

(همانا شادى فرشتگان در غلبه ى تو بر آن زن فاسد بيش از شادى توست و اندوه و نگرانى شيطان و دوستان شيطان در اين شكست بيشتر و شديدتر از آن زن شكست خورده است.) [ احتجاج طبرسى ج 1 ص 18 و كتاب عوالم ج 11 ص 627. ]

شعرهاى فاطمه

شب ازدواج و ستودن شوهر

حضرت زهرا عليهاالسلام در لحظه هاى آغازين زندگى، لب به ستايش شوهر نمونه اش گشود و به شناساندن آن بزرگمرد پرداخت و فرمود:

حديث 101




  • 1 اضحى الفخار لنا و عز شامخ
    2 نلت العلا و علوت فى كل الورى
    3 اعنى عليا خير من وطا الثرى
    4 فله المكارم و المعالى و الحبا
    ماناحت الاطيار فى الاغصان



  • و لقد سمونا فى بنى عدنان
    و تقاصرت عن مجدك الثقلان
    ذالمجد و الاءفضال و الاءحسان
    ماناحت الاطيار فى الاغصان
    ماناحت الاطيار فى الاغصان



(1. افتخار و عزت والا، از آن ما شد و ما در ميان فرزندان «عدنان» سربلند شديم

2. تو به بزرگى و برترى رسيدى و از همه ى آفريده ها والاتر شدى و جن و انس از عظمت تو عقب ماندند

3. منظورم «على» است، بهترين كسى كه گام بر خاك نهاده است، بزرگوار و داراى احسان و نيكى

4. والاييهاى اخلاقى و بزرگى ها از آن اوست، تا آنگاه كه مرغان بر شاخه ها به ترنم مشغولند.)

استفاده از جاذبه ى شعر در تربيت كودك

حضرت زهرا عليهاالسلام آنگاه كه كودكان خود را به بازى مى گرفت، و به تربيت روحى و پرورش جسمى عزيزان خود مى پرداخت، در قالب زيباى اشعار اديبانه مى فرمود:

حديث 102





  • 1 اشبه اباك يا حسن
    2 و اعبد الها ذاالمنن
    و لا توال ذالاحن



  • و اخلع عن الحق الرسن
    و لا توال ذالاحن
    و لا توال ذالاحن



(1. حسن جان! مانند پدرت على عليه السلام باش و ريسمان را از گردن حق بردار

2. خداى احسان كننده را پرستش كن و با افراد دشمن و كينه توز دوستى مكن.) و آنگاه كه امام حسين عليه السلام را بر روى دست نوازش مى كرد، مى فرمود:




  • انت شبيه بابى انت شبيه بابى
    لست شبيها بعلى لست شبيها بعلى



  • لست شبيها بعلى لست شبيها بعلى
    لست شبيها بعلى لست شبيها بعلى



(حسين جان تو به پدرم رسول الله صلى الله عليه و آله شباهت دارى و به پدرت على عليه السلام شبيه نيستى.) امام على عليه السلام سخنان فاطمه عليهاالسلام را مى شنيد و لبخند مى زد. [ مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 389 و مسند احمد ج 6 ص 283. ]



خبر از شهادت حسين

روزى گرسنه اى درب منزل امام على عليه السلام را كوبيد و تقاضاى كمك كرد.

امام على عليه السلام در قالب شعرى زيبا، نيازمندى آن گرسنه ى بينوا را به حضرت زهرا عليهاالسلام بازگو فرمود و تذكر داد، اگر امكان دارد، كمك مناسبى شود، حضرت زهرا عليهاالسلام با شعر، چنين پاسخ داد:

حديث 103





  • 1 امرك سمع يابن عم و طاعة
    2 اطعمه و لا ابالى الساعة
    ارجو اذا اشبعت من مجاعة



  • مابى من لوم و لا وضاعة
    ارجو اذا اشبعت من مجاعة
    ارجو اذا اشبعت من مجاعة



[ مدارك اشعار 103 تا 105 مشترك است ] 1. فرمان تو را اى پسر عمو بيدرنگ اطاعت خواهم كرد، از طرف من تو را اين پيشنهاد نه سرزنش و نه ملامتى خواهد بود

2. هم اكنون اين گرسنه را طعام مى دهم و به ياد آينده خويش نخواهم افتاد و آرزو دارم با شكم گرسنه در راه خدا ايثار كنم پس از آنكه امام بار ديگر تاكيد در اطعام گرسنه فرمود، پاسخ داد:




  • 1 فسوف اعطيه و لا ابالى
    2 امسوا جياعا و هم اشبالى
    3 بكربلاء يقتل باغتيال
    4 يهوى به النار الى سفال
    كبوله زادت على الاكبال



  • و اؤثر الله على عيالى
    اصغرهم يقتل فى القتال
    لقاتليه الويل مع و بال
    كبوله زادت على الاكبال
    كبوله زادت على الاكبال



1. بزودى به اين گرسنه طعام خواهم بخشيد و از گرسنگى خودم باكى ندارم. براى خدا او را بر فرزندان (گرسنه ام) مقدم مى دارم.

2. فرزندانم ديشب را گرسنه به روز آوردند، فرزندانى كه كوچكترين آنان «حسين»در ميدان جنگ كشته خواهد شد.

3. در كربلا فرزندم را با حيله و تزوير شهيد مى كنند واى بر قاتلان او كه عذاب دردناك و پستى و خوارى بر آنان باد.

4. آنها كه با اين جنايت به درجات پست آتش جهنم راه مى يابند، هر لحظه بر سقوط و خوارى آنها افزوده مى شود.

امام در برابر ايثارگرى حضرت زهرا عليهاالسلام او را ستود و تشكر كرد، پاسخ شنيد:

حديث 105





  • 1 لم يبق مما كان غير صاع
    2 شبلاى و الله هما جياع
    3 ابوهما للخير ذواصطناع
    4 و ما على راسى من قناع
    الا عبا نسجتها بصاع



  • قد دبرت كفى مع الذراع
    يا رب لا تتركهما ضياع
    عبل الذراعين طويل الباع
    الا عبا نسجتها بصاع
    الا عبا نسجتها بصاع



1. از آنچه در خانه ذخيره كرده بودم، جز به مقدار يك پيمانه باقى نمانده است. در حالى كه دست من «با آرد كردن گندم و گرداندن آسياب دستى» مجروح گرديده است

2. به خدا سوگند، فرزندانم هم اكنون گرسنه اند. خدايا! آنها را به حال خود وانگذار، كه از دست بروند.

3. پدرشان على عليه السلام در سخاوت و خوبيها بى نظير است، و آن چه دارد و به دست مى آورد با دستان بخشنده اش به ديگران مى بخشد.

4. همه ى غذاى موجود خانه را در حالى به گرسنه مى دهم كه مقنعه و چادر مناسبى بر سر ندارم مگر عباى ((چادر) كهنه اى) كه خودم بافته ام و (از فراوانى وصله،)اكنون در حال از بين رفتن است [ كتاب امالى ص 213 حديث 11 و كتاب عوالم ج 11 ص 588 و بحار ج 35 ص 238 الى 240. ]

در فراق خويش

آنگاه كه بياد پرواز ملكوتى خويش افتاد، خطاب به على عليه السلام فرمود:

حديث 106




  • 1 ابكنى ان بكيت يا خير هاد
    2 يا قرين البتول اوصيك بالنسل
    3 ابكنى و ابكى لليتامى و لا تنسى
    4 فارقوا اصبحوا يتامى حيارى
    احلفوالله فهو يوم الفراق



  • و اسبل الدمع فهو يوم الفراق
    فقد اصبحا حليفا اشتياق
    قتيل العدابطف العراق
    احلفوالله فهو يوم الفراق
    احلفوالله فهو يوم الفراق



[ ورقة بن عبدالله الازدى عن فضة امة فاطمه عليهاالسلام ] 1. اى همسر وفا دارم اگر خواستى گريه كنى بر من گريه كن، اى بهترين راهنما و اشكها را سرازير كن كه امروز روز جدايى است.

2. اى همدم بتول! وصيت مى كنم تو را به فرزندانم، كه همدم شوق و محبت شده اند.

3. بر من و يتيمان (من) گريه كن فراموش نكن كشته ى دشمنى ها را در سرزمين عراق. در حاليكه بخدا سوگند مى خورند آن روز، روز جدائى است.

4. آن جاماندگان در حالى صبح مى كنند كه يتيمان سرگردان (آن بيابانند)، [ بحارالانوار ج 43 ص 174 و 178. ] خداى را بر مى گزينند. آن روز، روز فراق و جدايى است.

اشعار در غم از دست دادن پيامبر

جهان پس از رحلت پيامبر

پس از دفن جنازه ى پاك پيامبر صلى الله عليه و آله، حضرت زهرا عليهاالسلام جهان را پس از غروب آفتاب نبوت اين گونه معرفى مى فرمايد:

حديث 107




  • 1 اغبر آفاق السماء و كورت
    2 و الارض من بعد النبى كئيبة
    3 فليبكه شرق البلاد و غربها
    4 و ليبكه الطور المعظم جوه
    5 يا خاتم الرسل المبارك ضوؤه
    صلى عليك منزل القران



  • شمس النهار و اظلم العصران
    اسفا عليه كثيرة الرجفان
    و ليبكه مضر و كل يمان
    و البيت ذوالاستار و الاركان
    صلى عليك منزل القران
    صلى عليك منزل القران



1. افق هاى آسمانها غبارآلود شد و خورشيد گرفت و صبح و عصر ما هر دو تاريك گشت.

2. و زمين پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله اسفناك و اندوهناك او است و سخت بر خود مى لرزد.

3. در غم رحلت پيامبر اسلام بايد شرق و غرب عالم بگريند و قبيله ى مضر و يَمان سزاوار است، كه اشك ريزد.

4. و سزاوار است كه آسمان كوه عظيم طور و خانه خدا كه داراى پرده ى كعبه و ركن ها است، (بر رسول خدا) بگريند.

5. اى خاتم پيامبران! كه روشنائى تو مبارك است! درود خداى فرستنده ى قرآن بر تو باد!. [ سيره ى نبوى ج 3 ص 364 و كتاب عوالم ج 11 ص 455. ] .

دردهاى سوزناك

حديث 108 قالت:




  • 1 قد كان بعدك انباء و هنبثة
    2 انا فقد ناك فقد الارض وابلها
    3 و كل اهل له قربى و منزلة
    4 ابدت رجال لنا نجوى صدورهم
    5 تجهمتنا رجال و استخف بنا
    6 و كنت بدرا و نورا يستضاء به
    7 و كان جبريل بالايات يؤنسنا
    8 فليت قبلك كان الموت صادفنا
    9 انا رزئنا بما لم يرز ذو شجن
    10 سيعلم المتولى الظلم حامتنا
    11 فسوف نبكيك ما عشنا و ما بقيت
    12 و قد زرئنا به محضا خليفته
    13 فانت خير عباد الله كلهم
    14 و كان جبريل روح القدس زائرنا
    15 ضاقت على بلاد بعد ما رحبت
    و سيم سبطاك خسفا فيه لى نصب



  • لو كنت شاهدها لم يكبر الخطب
    و اختل قومك فاشهدهم فقد نكبوا
    عند الاله على الادنين مقترب
    لما مضيت و حالت دونك الترب
    لما فقدت و كل الارض مغتصب
    عليك تنزل من ذى العزة الكتب
    فقد فقدت فكل الخير محتجب
    لما مضيت و حالت دونك الحجب
    من البرية لا عجم و لا عرب
    يوم القيمة انى سوف ينقلب
    منا العيون بتهمال لها سكب
    صافى الضرآئب و الاعراق و النسب
    و اصدق الناس حين الصدق و الكذب
    فغاب عنا فكل الخير محتجب
    و سيم سبطاك خسفا فيه لى نصب
    و سيم سبطاك خسفا فيه لى نصب



1. بعد از تو خبرها و مسائل مختلف و بلاهاى در هم پيچيده اى پيش آمد كه اگر تو مى بودى آن چنان بزرگ جلوه نمى كرد.

2. ما تو را از دست داديم، مانند سرزمينى كه از باران محروم شود، و قوم تو مختل ماند بيا ببين آنها را كه (چگونه) از راه منحرف شدند.

3. هر خاندانى كه براى او نزد خدا قرب و منزلتى بود، نزد بيگانگان هم محترم بود (غير از ما كه حرمت ما را در هم شكستند).

4. مردانى چند از امت تو همين كه رفتى و پرده خاك ميان ما و تو فاصله انداخت اسرار سينه ها را آشكار كردند.

5. همين كه تو رفتى، مردانى ديگر به ما روترش كردند و ما را كوچك شمردند و زمينهاى ما غصب شد.

6. پدر! تو ماه شب چهارده ما و چراغ روشن زندگانى (ما) بودى و از جانب پروردگار بر تو فرامينى نازل مى شد.

7. جبرئيل با آيات قرآنى، مونس ما بود، ولى وقتى تو رفتى، همه ى خيرها پوشيده گرديد.

8. اى كاش كه پيش از تو مرده بوديم. آنگاه كه از ميان ما رفتى و خاك ترا در زير خود پنهان كرد (و پرده و حجابها بين ما فاصله انداخت) 9. به راستى ما بلاديدگان به مصيبتى گرفتار شديم كه هيچ بلا ديده اى نه در عجم و نه در عرب آن چنان مبتلا نگشته است.

10. آن كس كه به ستم كردن بر قبيله ما دست زده باشد روز قيامت خواهد دانست كه به كجا خواهد رفت!.

11. تا زنده ايم و چشم داريم، بر تو اشك مى ريزيم و مثل ابر بهار بر تو مى گرييم.

12. ما به رفتن كسى مصيبت زده ايم كه خلقت او بى آلايش، اخلاق او بى غل و غش، ريشه ى تبار او، والا و نسب او سرآمد انساب است.

13. پس تو (اى پدر) بهترين همه ى بندگان و در هنگام سخن گفتن راستگوترين مردم بودى.

14. جبرئيل امين، تا زنده بودى زيارت ما را ترك نمى كرد و چون رفتى سايه از ما برگرفت و هر خيرى از ما رو پوشانده است.

15. بعد از تو دنيا بر من تنگ شد، پس از آن كه گشاده بود و به دو نوه ات ستمى روا داشته شد كه براى من درد و رنج فراوان دارد. [ احقاق الحق ج 10 ص 433 و بحارالانوار ج 43 ص 196 و الغدير ج 7 ص 192 و 79. ]

در سوگ پدر، در غروب خورشيد نبوت

حديث 109 قالت:




  • 1 ماذا على من شم تربة احمد
    2 صبت على مصائب لو انها
    3 نفسى على زفراتها محبوسة
    4 لا خير بعدك فى الحياة و انما
    5 اذا اشتد شوقى زرت قبرك باكيا
    6 فيا صاحب الصحراء علمتنى البكاء
    7 فان كنت عنى فى التراب مغيبا
    فما كنت عن قلب الحزين بغائب



  • ان لا يشم مدى الزمان غواليا
    صبت على الايام صرن لياليا
    يا ليتها خرجت مع الزفرات
    ابكى مخافة ان تطول حياتى
    انوح و اشكو لا اراك مجاوبى
    و ذكرك انسانى جميع المصائب
    فما كنت عن قلب الحزين بغائب
    فما كنت عن قلب الحزين بغائب



[ اخرج حافظ ابن عساكر من طريق طاهر بن يحيى الحسينى عن ابيه عن جده عن جعفر بن محمد الصادق عليه السلام عن على عليه السلام قال... ] .

1. آن كه بوى خوش تربت (خاك قبر) پيامبر صلى الله عليه و آله را بوييده است،چه مى شود، اگر در زمان طولانى بوى خوش ديگرى نبويد.

2. باران غم و اندوهى بر جانم ريخته كه اگر بر روزهاى روشن مى ريخت، آن روزها مانند (شب تيره و تار) مى گرديد



  • بجانم ريخته چندان غم و درد مصيبتها بجانم ريخته چندان غم و درد مصيبتها


  • كه گر بر روزها ريزند، گردد تيره چون شبها كه گر بر روزها ريزند، گردد تيره چون شبها


3. (پدر جان!) جانم با آن همه انده و غصه در سينه ام حبس شده است، اى كاش با همان اندوهها از بدنم خارج مى شد.

4. (پدر جان!) بعد از تو هيچ خير و نيكى در زندگى نيست، گريه مى كنم از بيم آن كه مبادا بعد از تو زياد زنده بمانم.

5. هر وقت اشتياقم به ديدار تو زياد مى شود گريان كنار قبر تو مى آيم، ناله و زارى مى كنم و شكوه مى نمايم، ولى جواب مرا نمى دهى.

6. اى كسى كه در دامن خاك آرميده اى! گريه را تو به من آموختى و ياد تو همه مصائب را از ياد من مى برد.

7. گر چه در دل خاك از من پنهان شده اى، ولى از قلب پر اندوه (من) پنهان نيستى. [ مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 242 و اعلام النساء ج 1 ص 1205. ]

شكوه ها از غروب آفتاب و غربت اسلام

فاطمه عليهاالسلام در سوگ آفتاب مى نالد و غربت اسلام را نيز با تلخى نظاره گر است، و خطاب به پدر مى فرمايد:

حديث 110 قالت:




  • 1 قل صبرى و بان عنى غزائى
    2 عين يا عين اسكبى الدمع سحا
    3 يا رسول الاله يا خيرة الله
    4 قد بكتك الجبال و الوحش جمعا
    5 و بكاك الحجون و الركن و
    6 و بكاك المحراب و الدرس للقر
    7 و بكاك الاسلام اذ صار فى
    8 لو ترى المنبر الذى كنت تعلوه
    9 يا الهى عجل وفاتى سريعا
    لقد تنغصت الحياة يا مولائى



  • بعد فقدى لخاتم الانبياء
    ويك لا تنجلى بفيض الدماء
    و كهف الايتام و الضعفاء
    و الطير و الارض بعد بكى السماء
    المشعر يا سيدى مع البطحاء
    ءآن فى الصبح معلنا و المساء
    الناس غريبا من سائر الغرباء
    علاه الظ لام بعد الضياء
    لقد تنغصت الحياة يا مولائى
    لقد تنغصت الحياة يا مولائى



1. صبر و تحمل من كوتاه و عزا و مصيبت من آشكار است، چون خاتم پيامبران را از دست داده ام.

2. ديده! اى اشك ببار، واى بر تو اگر سيل اشك را جارى نسازى!

3. اى رسول خدا! اى برگزيده ى حضرت حق! اى پناه يتيمان و مستضعفان!

4. كوهها و حيوانات و پرندگان بر تو مى گريند. زمين هم پس از گريه ى آسمان گريست.

5. آقاى من! شهر مكه و ركن و مشعر و سرزمين بطحاء اشكها مى بارند.

6. آسمان و محراب و محل درس قرآن بهنگام صبح و (شام) از فراق تو گريه دارند.

7. و اسلامى كه در ميان امت تو غريب و تنها مانده است، بر تو مى گريد.

8. (پدر جان) اگر منبر(ت) را بنگرى، خواهى ديد كه پس از نور و روشنائى، ظلمت و تاريكى بر آن بالا مى رود.

9. خدايا! مرگ مرا زود مقرر فرما. زيرا زندگى دنيا بر من تيره و تاريك شده است. [ احقاق الحق ج 19 ص 160 و كتاب عوالم ج 11 ص 487. ] .

پيامبر جاودانه است

حديث 111




  • 1 اذا مات يوما ميت قل ذكره
    2 تامل اذا الاحزان فيك تكاثرت
    اعاش رسول الله ام ضمه القبر؟



  • و ذكر ابى مذمات و الله ازيد
    اعاش رسول الله ام ضمه القبر؟
    اعاش رسول الله ام ضمه القبر؟



1. هر كس كه بميرد يادش كم مى گردد، بجز پدرم رسول الله كه هر روز ياد او فزونى مى گيرد 2. بينديش، هنگامى كه غم و اندوه در جانت فراوان مى گردد آيا رسول خدا زنده است يا خاك قبر، او را از يادها برده است. [ رياحين الشريعه ج 1 ص 247 و بحارالانوار ج 36 ص 353 باب 41. ] .

شكوه از مصيبت و تنهائى

حديث 112






  • 1 قل للمغيب تحت اطباق الثرى
    2 صبت على مصائب لو انها
    3 قد كنت ذات حمى بظل محمد
    4 فاليوم اخشع للذليل و اتقى
    5 فاذا بكت قمرية فى ليلها
    6 فلا جعلن الحزن بعدك مونسى
    7 ماذا على من شم تربة احمد
    ان لا يشم مدى الزمان غواليا



  • ان كنت تسمع صرختى و ندائيا
    صبت على الايام صرن لياليا
    لا اخشى من ضيم و كان جماليا
    ضيمى و ادفع ظالمى بردائيا
    شجنا على غصن بكيت صباحيا
    و لا جعلن الدمع فيك و شاحيا
    ان لا يشم مدى الزمان غواليا
    ان لا يشم مدى الزمان غواليا



1. بگو به آن كه در زير طبقات زمين پنهان است، آيا صداى ناله و فرياد مرا مى شنوى.

2. مصيبت هايى بر من باريدن گرفته كه اگر بر روزها مى باريد، (روزها) شب مى شد.

3. من در سايه ى محمد در حمايت و حفاظت بسر مى بردم و از هيچ دشمنى و كينه اى نمى ترسيدم و او جمال (و جلوه ى) من بود.

4. امروز در برابر فرومايگان خاضعم و باك دارم به من تعدى شود كه ظالم را با چادرم دفع مى كنم.

5. اگر قمرى، شب هنگام بر شاخه اى بگريد، من صبحگاهان مى گريم.

6. بعد از تو حزن و اندوه را مونس خود خواهم ساخت و اشك را اسلحه خود قرار خواهم داد.

7. چه باكى است بر كسى كه خاك قبر احمد را بوييده در تمام زندگى هيچ عطرى را نبويد. [ كتاب عوالم ج 11 ص 454 و مناقب. ج 1 ص 242. ]

اندوه پايدار

حديث 113





  • 1 فراقك اعظم الاشياء عندى
    2 سابكى حسرة و انوح شجوا
    3 الا يا عين جودى و اسعدينى
    فحزنى دائم ابكى خليلى



  • و فقدك فاطم ادهى النكول
    على خل مضى اسناسبيلى
    فحزنى دائم ابكى خليلى
    فحزنى دائم ابكى خليلى



1. (جدايى ات پيش من سنگين ترين چيزهاست و از دست دادنت، سنگين ترين بند است.

2. از روى حسرت و اندوه، گريه و نوحه خواهم كرد، بر آن محبوبى كه رفت و راهم را روشن ساخت.

3. الا! اى ديده! ياريم كن (تا بگريم،) چرا كه اندوهم پيوسته است و بر دوستم مى گريم). [ عوالم ج 1 ص 491. ]

اشك هاى بى قرار

پس از دفن پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله، يگانه دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله در كنار قبر پدر از اندوه جانكاه، پايدار سخن گفت و فرمود:

حديث 114






  • 1 امسى بخدى للدموع رسوم
    2 و الصبر يحسن فى المواطن كلها
    3 لا عتب فى حزنى عليك لو انه
    كان البكاء لمقلتى يدوم



  • اسفا عليك و فى الفؤاد كلوم
    الا عليك فاءنه معدوم
    كان البكاء لمقلتى يدوم
    كان البكاء لمقلتى يدوم



1. (در اندوه سوگ تو، بخاطر اشك فراوان بر چهره ام نشانه و بر قلبم جراحت است. اى واى از مرگ تو!

2. شكيبايى در هر جا شايسته است، مگر بر تو كه صبرى نيست 3. بر اندوه من در سوگ تو ملامتى نيست، اگر گريه بر مردمك چشمم تداوم مى يافت)[ كتاب عوالم ج 11 ص 597 و احقاق الحق ج 10 ص 483. ] .

غم بى پايان!

و رقة بن عبدالله ازدى از حضرت فضه نقل مى كند كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام روزى بر سر قبر پدر اندوهگين نشست، و اينگونه نوحه سر داد:

حديث 115





  • 1 ان حزنى عليك حزن جديد
    2 كل يوم يزيد فيه شجونى
    3 جل خطبى فبان عنى عزائى
    4 ان قلبا عليك يالف صبرا
    او عزاء فاءنه لجلي



  • و فؤادى و الله صب عتيد
    و اكتئابى عليك ليس يبيد
    فبكائى فى كل وقت جديد
    او عزاء فاءنه لجلي
    او عزاء فاءنه لجلي



1. اندوه من (پيوسته) بر تو تازه است، و قلب من به خدا سوگند عاشقى سرسخت است

2. هر روز حزن و اندوه من (بر پدرم) تازه مى شود و نياز من براى تو هرگز از بين نمى رود

3. فاجعه ى از دست دادنت بسى بزرگ است و سوگوارى ام آشكار گشته (و تسلى و بردبارى از من دور شده) پس گريه ام هر دم تازه است

4. دلى كه در عزا و مصيبت تو صبور باشد، يا تسليت پذيرد، همانا بسيار شكيبا و پر طاقت است) [ بحارالانوار ج 43 ص 176 و كوكب الدرى جزء اول ص 240. ] .

شكوه هاى دردآلود و افشاگرانه

شكوه از غصب امامت

از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:

حضرت فاطمه عليهاالسلام از امت ساكت و بى تفاوت، و از ابوبكر و عمر، در پيش پروردگار خود، شكوه ها مطرح مى كرد، و در حالى كه اشكهاى او جارى بود، مى فرمود:

/ 22