فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اُصُولى: منظم، مرتب، قانونى، رسمى، حسابى، با قاعده، در اصطلاح فقهى كسى كه متكى به قواعد اصول فقه باشد، مقابل اخبارى.

تَاْصيلَة: داراى دودمان، تبار، شجره.

اَخَذَهُ بِاَصيلَتِهِ و اَصلَتِهِ: گرفت تمام آن را.

جاؤُا بِاَصيلَتِهِمْ: آمدند تمامى ايشان.

اَصيلَةُ الرَّجُلِ: جميع مال با نخلستان او.

يَاْصُول: به معنى اصل است.

مُتَاَصَّل: ريشه دار، عميق، استوار، بيمارى كهنه.

لَقيتُهُ (اُصَيَّاناً): ملاقات كردم او را در آخر روز.

(اَصَا) النَّبَتُ اَصواً، ن: بسيار شد گياه و بهم پيوست.

(اَصِىَ) السَّنامُ، ف: بارمند شد پيه كوهان.

اَصّى تَاْصِيَةٍ: دشوار گرديد.

اصِيَة: خوراكى است كه از خرما سازند، خويشى، احسان، بلاى لازم.

اَياصىّ: طنابهاى كوتاه كه دامن خيمه را به آن بندند.

اِبْنُ اصى: مرغى است.

(اَضَّنِىَ) الْاَمْرُ اَضّاً، ن: نهايت مشقت داد مرا اين كار.

اَضَّنِىَ الْفَقْرُ اِلَيْكَ: مضطر گردانيد مرا فقر بسوى تو.

اَضَّ الشّىْ ءَ: شكست اين چيز را.

/ 5263