فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اُفَّة: بددل، مرد مفلسى كه هيچ ندارد، مرد آلوده به نجاست.

اِفَّان و اَفَّان و اِفّ و تَئِفَّة: هنگام و وقت.

جاءَ عَلى تَئِفَّةٍ: آمد در اين هنگام.

اَفُوف: تيزخاطر و شتابرو.

اُؤْفُوفَة و اَفَّاف: بسيار اُف گوينده.

يَاْفُوف: بددل، طعام تلخ، شتابرو، تيز خاطر، بچه درّاج، درمانده، سست و ضعيف.

اَفَف: غُرغُر، لُندلُند، غُرولُند.

اُفٍّ لَكَ: واى بر تو، تف بر تو.

تَاَفَّفَ: غرغر كرد، نِق زد، شكايت كرد.

(اَفَتَهُ) عَنْهُ، ن: گردانيد و بازداشت او را از آن.

اَفْت: ماده شترى كه طاقتش بيش از شتران ديگر باشد، شتر نجيب، شترى كه در سير سبقت بر شتران برد، بلا، عُجب.

اِفْت: بهتان، و افترا، شتر نجيب.

(اَفَخَهُ) ن: زد جلوى موضع سر را كه متحرك است.

يَاْفُوخ: موضع از پيش سر كودك كه نرم و متحرك باشد.

يَاْفُوخُ اللَّيْلِ - يَوافيخ، ج: ميانه شب.

(اَفِدَ) اَفَداً، ف: شتاب كرد و درنگ نمود، نزديك گشت - افِد، ص.

خَرَجَ مُؤْفِداً: برآمد در آخر ماه يا در آخر وقت.

/ 5263