فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اِبْط - اباط ج: انتهاى توده ريگ كه باريك شده باشد، بغل، زير بغل، گوشه.

جَعَلْتُهُ اِباطى: گردانيدم او را متصل بغل خود.

اِبْطىّ: بغلى، مربوط به زيربغل.

تَاَبَّطَ كِتاباً: كتابى را زير بغل گرفت.

(اَبْقُراط): بقراط پدر علم طب.

(اَبَقَ) الْعَبْدُ اَبْقاً و اَبَقاً و اِباقاً ض ن ف: گريخت بنده بدون ترس و خوف و رنج و يا پنهان شد و به جائى رفت.

ابِق و اَبُوق ص اُبَّاق و اُبَّق ج.

تَاَبَّقَ: پنهان شد يا گرفتار گشت، كنار رفت و توبه كرد از گناه.

تَاَبَّقَ الشَّىْ ءَ: انكار كرد آن را.

اَبَق: كَنَب (امروز معروف به كنف) نوعى از كتان.

اِباق: رفتن به حال خشم.

اِذْ اَبَقَ اِلَى الْفُلْكِ (آيه): يونس بحال قهر رفت بسوى كشتى.

(اَبِكَ) اَبْكاً، ف: فربه و پرگوشت شد.

اَبِكٌ مِئبَكٌ، ص: فربه و احمق و كم خرد.

اِنَّهُ لَعَفِكٌ اَبِكٌ و مِعْفَكٌ مِئْبَكٌ: هر آينه او دريده گوش و احمق و كم خرد است.

(اَبْكَم): لال و گنگ.

(اَبَلَ) الرَّجُلُ اَبْلاً، ض: صاحب شتران بسيار شد آن مرد، غالب و قوى گرديد.

اَبَلَتِ الْاِبِلُ اُبُولاً: شتر به جايگاه خود مقيم شد.

/ 5263