بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اكَلَهُ الشَّىْ ءَ ايكالاً: خورانيد او را چيزى، دعوى چيزى را كرد بر وى. لَعَنَ اللَّهُ اكِلَ الرَّبوا: نفرين خدا بر خورنده ربا. اكَلَ بَيْنَهُمْ: سخن چينى كرد در ميان ايشان و برانگيخت بعض را بر بعضى. اكَلَ الزَّرعُ و النَّخْلُ: خوردنى آورد درخت خرما و زراعت. اكَلَ فُلاناً فُلاناً: قادر گردانيد فلانرا بر فلان. اكَلَ فُلاناً مُؤاكَلَةً و اِكالاً: خورد با فلان. اَكَّلَهُ الشَّىْ ءَ تَاْكيلاً: دعوى چيزى را كرد بر وى. اَكَّلَ مالى وَ شَرَّبَهُ: بخوردوبخورد مردم داد مال را. ظَلَّ مالى يُؤَكَّلُ و يُشَرَّبُ: ميچرند شتران من به هرگونه كه مى خواهند مى خورند و مى آشامند. ايتَكَلَ الْعُضْوُ: خورد بعض آن بعض ديگر را. اِئْتَكَلَ مِنْهُ وَ تَاَكَّلَ مِنْهُ: خشم گرفت و برانگيخته شد. اِئْتَكَلَ غَضَباً: برافروخت از خشم. تَاَكَّلَ: سخت درخشيدن سرمه و شمشير و برق و سيم. اِسْتَاْكَلَهُ الشَّىْ ءَ: خواست از وى تا اين چيز را لقمه سازد براى او. وَ هُوَ يَسْتَاْكِلُ الضُّعَفاءَ: او ميگيرد مال ضعيفان را. تَاكَلَ الْقَوْمُ: با هم خوردند قوم. تَاكَلَ الْاَبْطالُ فِى الْحَربِ: كُشت بعضى بعض ديگر را در جنگ. اُكْل و اُكُل - اُكال، ج: رزق و ميوه، رأى، عقل، قوّت فهم، سخت بافتگى جامه و بهم افتادگى و خوبى آن، درستى خمير كاغذ. اِنْقَطَعَ اُكْلُهُ: منقطع گرديد رزق او يعنى بمرد و فايده از دنيا نبرد.