بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شاةٌ مَاْكَلَةٌ: گوسفند خوردنى. مِئْكَلَة: كاسه بزرگ و ديگ كوچك، هرچه كه در آن طعام خورند. مُؤْكَل: خوش بخت. مَاْكُول: رعيت، خورده شده. مِئْكال: آلت خوردن مثل قاشق. ذَوُوالْاكالِ: بزرگان قبائل كه چهاريك حصه از غنيمت را براى خود مى گيرند. اكالُ الْمُلُوكِ: خوراك پادشاهان. اكالُ الْجُنْدِ: ارزاق لشكر. (اِكْليرُس): روحانيان، كشيشان، پيشوايان مذهب. (اِكْليركى): كاهنى، كشيشى، كلسيائى، روحانى. (اِكْلنيك): درمانگاه، مطب. (اَكُونيت):گياهى است بنام تاج الملوك يا اقونيطون. (اُكِمَتِ) الْاَرضُ، ل ن: خورده شد جميع آنچه در زمين بود. مُؤاكِمَة و مُؤَلِّمَة: زنى است كه سرين و نشستنگاه او بزرگ باشد. تَاْكيم: بزرگى نشستگاه و ضخيم شدن آن. اِسْتَاْكَمَ الْمَوْضِعُ: پشته گرديد. اِسْتَاْكَمَ مَجْلِسَهُ: پايمال شده يافت مجلس را. اَكَمَة - اَكَم و اُكُم و اكُم، ج: پشته بلند يا پشته از سنگ يا جاى بسيار بلند كه خاكش سفت بوده بسنگى نرسيده باشد.