بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تَاًلَّدَ: متحير گشت. اَلِدَة واِلدَة: فرزندان. (اَلَّذى( اَللَّذانِ و اَلَّذانِّ تثنيه و اَلَّذينَ و اَللَّذُونَ، ج و اَللَّذَيَّا و اَللَّذَيَّانِ و اَللَّذِيُّونَ تصغير )مفرد و تثنيه و ج) اَلَّتى: مؤنث اَللَّواتى و اَللاَّتِ و اَللاَّئى و اَللَّواتِ و اَللاَّئى و اَللاَّءِ، ج: اَللَّتانِ تثنيه و اَللَّتانِّ و اَللَّتيَّا تصغير اسم موصول است به معنى آنكه و آنچه در ذوى العقول و غير آن استعمال ميشود و در آن لغاتى است اَلَّذِ و اَلَّذْ و اَلَّذىّ و اَلَّذى و لَذى. (اَلِزَ) اَلْزاً، ف: بى آرام گرديد. اَلَزَهُ و بِهِ اَلْزاً: لازم شد او را. (اُلِسَ) اَلْساً، ل ن: شوريده عقل گرديد. مَاْلُوس، ص. مُؤالَسَة: خيانت كردن. هُوَ لا يُدالِسَ وَ لا يُؤالِسَ: او فريب نمى دهد و خيانت نميكند. تَاَلُّس: دردمند شدن. ضَرَبْتُهُ فَما تَاَلَّسَ: زدم او را پس دردمند نشد. اَلْس: اصل بد، شوريدگى عقل، ديوانگى، خيانت، دروغ، دزدى، خطاى تدبير، شك و تغيير خوى. اُلاس: ديوانگى. ما ذُقْتُ اَلُوساً: نخوردم چيزى را. اِلْياس و اَلْياس: نام پيغمبريست. مَاْلُوس: شيريكه كَره نياورد و مزه آن تلخ شده. (اَوْلَع(: ديوانگى )بزيادى واو براى الحاق برباعى).