فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تَاَلَّفَ فُلاناً: مدارا نمود با وى و عطا كرد او را تا مايل بسوى خويش سازد.

تَاَلَّفَ الْقَوْمُ: مجتمع گشتند قوم.

ايتَلَفَ: مجتمع گرديد و سازگارى نمود.

اَلْف - اُلُوف و الاف، ج: هزار (در اصل مذكر ولى ممكن است باعتبار دراهم و غيره مؤنث آورده شود).

اِلْف - الاف، ج: دوستى و يار و دوست، زنى كه با او خوى و دوستى گرفته باشى.

اِلْفَة و اُلْفَة: خو گرفتگى، دوستى، اجتماع، سازگارى ميان دو چيز.

اَلِف: مرد بى زن، يار، دوست، رگى است در بازو و يا ذراغ، يك از هر چيز، اولين حروف تهجى.

اَنَا اَلِفٌ وَ الْيا: من اول و آخر هستم.

اُلْفَة: انس، رابطه خودمانى، آزادگى از هرگونه آداب و تشريفات، دوستى و صداقت، يكرنگى محرميت، هم آهنگى، اتفاق.

اَلْفَة: كمك آموزگار.

اَلُوف - اُلُف، ج: بسيار الفت گيرنده.

اَليف - اَلائِف، ج: يار و دوست، هم خوى.

مَاْلَف: جاى الفت، درخت پر برگ كه شكار بدان فريب خورد.

تَاْليف: جمع گرديده شده (معنى مجازى است باعتبار اطلاق مصدر بر اسم مفعول).

اِلْفِيَّة: بطرى بزرگ يا كوپ شراب.

اَليف: رام، اهلى، خانگى، طاق، لنگه، انيس، مهربان، دلجو، خوش برخورد، قابل معاشرت.

/ 5263