فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اِئْتِلاف: سازش هم آهنگى، پيوستگى، اتحاد، اتفاق، ارتباط.
حُكُومَهٌ اِئْتِلافِيَّهٌ: دولتى كه اعضاء آن موقتاً با هم، سازش كنند.
تَاْليفُ الْحَيْوانِ: آموختن و رام كردن حيوان.
تَاْليفُ الْكُتَب: نگارش كتاب.
مُؤَلَّف: گردآورى شده، تأليف شده، نوشته، نامه.
مُؤَلِّف: كاتب، نويسنده، گردآورنده، جمع كننده.
مَاْلُوف: عادى، معمولى، متعارفى، پيش پا افتاده عمومى، عوام پسند، توده پسند، متداول، عملى شدنى.
غَيْرُ مَاْلُوفٍ: غيرعادى، برخلاف معمول.
اَلْفى: يافت، پيدا كرد.
(اَلَقَ) الْبَرقُ اَلْقاً و اِلاقاً، ض: درخشيد برق و نباريد.
اَلاَّق، ص.
اُلِقَ اَلْقاً، ل ض: ديوانه شد.
ايتَلَقَ الْبَرقُ و تَاَلَّقَ الْبَرقُ: درخشيد برق.
مُتَاَلِّق، ص.
تَاَلَّقَتِ الْمَراَةُ: خود را زينت داد زن يا براى خصومت و دشمنى آماده گشت و بلند كرد سر خود را.
اِلْق: گرگ نر.