فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تَاَمَّرَ الْقَوْمُ: حكم كرد بعضى قوم مر بعض را و مشاورت نمودند.

اَمْر - اَوامِر، ج: فرمان ضد نهى.

اَمْر - اُمُور، ج: كار و حادثه.

اُولُوالْاَمْرِ: صاحبان فرمان، كسانى كه از جانب پيغمبر به فرمانروائى منصوب شدند در حيات يا پس از رحلت آن حضرت.

اَمَّرَ: به او اختيار داد.

امَرَ: مشورت كرد.

اِئْتَمَرُوا، تَأَمَّرُوا: تبادل فكر نمودند، با هم شور كردند.

تَامَرُوا عَلَيْهِ: همدست شدند، توطئه چيدند.

تَاَمَّرَ: تحكم كرد، آمِرانه رفتار كرد.

اَمْر، آمِرَة: دستور، فرمان، حكم.

اَمْر: حكم كتبى، نفوذ، صيغه امر، فرمان، مسئله، مطلب، موضوع، كار، شأن، اجازه كتبى.

اَمْرٌ ما: چيزى، موضوعى، كارى.

وَ اِذا قَضى اَمْراً (آيه): چون چيزى را اراده كند.

وَ شاوِرهُمْ فِى الْاَمْرِ (آيه): در كار با آنها مشورت كن.

اَمْر و اِمْر: كار زشت، شگفت.

جِئْتَ شَيْئاً اِمْراً: آوردى چيزى منكر و شگفت.

لَهُ عَلَىَّ اَمْرَةٌ مُطاعَّةٌ: او را بر من يك حكم است كه اطاعت او را ميكنم در آن.

اِمْرَة: ولايت و فرمانروائى.

اَمَر: كسى (ما بِالدَّارِ اَمَرٌ نيست در خانه كسى)، چيز، كار.

/ 5263