فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(اَمْسِ( و اَمْسَ و اَمْسُ - امُس و امُوس و اماس، ج: ديروز )در حالت معرفه نزد بعضى مبنى و نزد بعضى معرب است و هرگاه الف و لام درآيد بر آن يا مضاف شود يا نكره گردد پس معرب ميباشد).

اِمْسىّ: منسوب است به امس برخلاف قياس.

اَمْسِ الْاَوَّلِ: پريروز.

اَمْسِ الْماضى: گذشته، زمانهاى پيشين.

قَتَلْتَ نَفْساً بِالْاَمْسِ (آيه): ديروز كسى را كشتى.

(امِص) و اميص: طعامى است از گوشت گوساله با پوست آن ترتيب دهند.

(اَمِضَ) الرَّجُلُ اَمَضاً، ف: باك نداشت از عتاب و بر قصد خود ماند، آشكار كرد بى باكانه غير آنچه كه در دل داشت - اَمِض، ص.

رَجُلٌ (اِمَّعٌ) و اِمَّعَةٌ و اَمَّعٌ و اَمَّعَةٌ: سست رأى و فرمانبردار هركس، كسى كه بهمراه مردمان به مهمانى رود بدون دعوت، آنكه در دين تبعيت ديگران نمايد و آنكه هركس را بيند گويد با توام، بيكاره گرد، هرزه گرد.

تَاَمَّعَ الرَّجُلُ و اِسْتَاْمَعَ: تابع رأى هركس گرديد.

اِمَّع: مصلحت بين، اِبنُ الوقت.

اِمْعاء: روده ها.

(اِمْفِيتاترُو): نمايشگاه بيضى شكل.

(اَمِقُ) الْعَيْنِ - آماق، ج: گوشه و كنج چشم.

(اَمَلَهُ) اَمْلاً، ن و اَمَّلَهُ تَاْميلاً: اميد داشت آن را.

تَاَمَّلَ تَاَمُّلاً: درنگ كرد در كار و انديشيد تا عاقبت آن معلوم شود.

اَمْل و اِمْل و اَمَل - آمال، ج: اميد و آرزو.

اَمَلَة: يارى كنندگان و مددكاران مرد.

ذَرهُمْ يَاْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْاَمَلُ (آيه): بگذار بخورند و برخوردار شوند و اميد و آرزو سرگرمشان كند.





/ 5263