بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اَميل - اُمُل، ج: پشته و تپه ريگ. اَمَل: توكل كرد، اميدوار بود. تَاَمَّلَهُ: بدقت نگريست، برانداز كرد. اَمَل: اعتماد، توكل، انتظار، چشم داشت، توقع، خيال، وهم، پندار، بيهوده، خيال باطل. قَطَعَ الْاَمَلَ مِنْهُ: از او نوميد شد، مأيوس شد. امِل، مُؤَمِّل: اميدوار، پر از اميد. تَاَمُّل: تفكر، انديشه، درنظرگيرى، سنجش. مَاْمَل، مَاْمُول: اميد، آرزو. (اَمِنَ) اَمْناً و اَماناً و اَمَناً و اَمَنَةً و اِمْناً، ف: ناترس و بى بيم گرديد - اَمِن و اَمين، ص. اَمِنَهُ: اعتماد كرد او را، زنهار داد، راستى كرد با او و راست دانست او را و امين پنداشت. اَمُنَ اَمانَةً: امين ومعتمد شد - اَمين،ص - اُمَناء، ج. امَنَهُ ايماناً: اعتماد كرد او را و زنهار داد و ناترس گردانيد. امَنَ بِهِ: تصديق كرد او را و گرويد باو و قبول شريعت وى كرد و فروتنى نمود. مُؤْمِن: گِرونده بخدايتعالى و تصديق كننده، يكى از اسماى خدا. اَمَّنَهُ تَاْميناً: اعتماد كرد او را، راستى كرد با وى، امين پنداشت او را، آمين گفت دعاى او را. ايتَمَنَهُ: اعتماد كرد او را، امين گرفت، بى بيم و ناترس گردانيد او را. اُوتُمِنَ فُلانٌ، ل: اعتماد شد بر او يعنى معتمد عليه شد و ايمن گرديد. اِسْتَاْمَنَهُ: اعتماد كرد او را، امين يافت و زنهار خواست از وى. اِسْتَاْمَنَ اِلَيْهِ: درآمد در زنهار و امان وى.