بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اُمْنيبُوس: اتوبوس كوچك. (اَمِهَ) اَمَهاً، ف: فراموش كرد، اقرار نمود. اَمِهَتِ الْغَنَمُ اَمْهاً و اَميهَةً و اُمِهَتْ، ل: آبله برآورد گوسفند. اَميهَةً و مَاْمُوهَهً و مُؤَمَّهَةً، ص. اَمَهَ، ن: عهد و پيمان كرد. اُمِهَ الرَّجُلُ، ل: بى عقل گرديد. اُمّ: مادر، اصل، پايه هر چيز. وَ اوَْحَيْنا اِلى اُمِّ مُوسى (آيه): وحى كرديم به مادر موسى او را شير دهد. وَ اِنَّهُ فى اُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا (آيه): قرآن در اصل كتاب نزد ما است. اُمَّة: جماعتى كه وجه مشترك دارند در دين يا عقيده و نظر. اِنَّ اِبْراهيمَ كانَ اُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ (آيه): ابراهيم بتنهائى يك امّت شناخته شده. تَاَمَّهُ اُمّاً: مادر گرفت او را. اَمَه: فراموشى. اُمّىّ: درس ناخوانده. وَ مِنْهُمْ اُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ(آيه):بعض از يهود بيسوادند. اَمام: جلو. لِيَفْجُرَ اَمامَهُ (آيه(: در آينده )جلو) ميخواهد كارى بد كند.