فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اِلى حَمامَتِنا اَوْ نِصفِهِ: (به معنى واو جمع) بضميمه كبوترهاى ما و نصف آنها.

دَعِ الْاَ وَّجانِباً: به معنى اسم (او را بشدّ خوانند) او را بگذار بطرفى.

لَبِثْنا يَوْماً اَوْ بَعْضَ يَوْمٍ (آيه): يك روز يا قسمتى از روز توقف كرديم.

اُوَّة - اُوَو، ج: سختى و داهيه.

اَوْب: به اياب رجوع شود.

مِنْ كُلِّ اَوْبٍ:از هرطرف، از هرسمت، از تمام جهات.

(اُوتُ(الْاَديمَ بِهِ،ن:دباغت دادم پوست رابه آء )و اوت در اصل اؤت بوده(. اَديمٌ مَاْوُوٌ )كَمَقُول)، ص.

آء - اءَة واحد: درختى است، صدا يا حكايت آن، كلمه كه شتر را به آن زجر كنند.

(ابَ) اَوْباً و اِياباً و اِيَّاباً، ن و اَوْبَةً و اَيْبَةً و ايبَةً و مَاباً: برگشت.

ابَهُ و اِلَيْهِ اَوْباً: آمد او را به شب.

ابَ اِلَيْهِ ناسٌ: آمدند او را مردم از هر سو.

ابَهُ اللَّهُ: دور دارد او را خدا.

ابَتِ الشَّمْسُ اِياباً و اُيُوباً: فرو شد آفتاب.

ابَتِ النَّاقَةُ اَوْباً: زود ازود بسرعت پا انداخت در رفتن.

ناقَةٌ اُوُوبٌ، ص.

اَوبَ اَوَباً، ف: خشمگين شد.

مُؤاوَبَة: سبقت گرفتن شتران در رفتن.

اَوَّبَ تَاْويباً: بازگرديد، همه روز رفت، با يكديگر سبقت كردند شتران در رفتن، تسبيح گفت.

مُاَوَّب: مجتمع گرديده دور درخت، گويند (اَنَا حُجَيْرُهَا الْمُاَوَّبُ وَ غُدَيقُهَا الْمُرَجَّبُ يعنى منم خُبره و آگاه).

ريحٌ مُاَوِّبَةٌ: بادى كه همه روز وزد.

ايتابَ اِئْتِياباً: بازگشت و بوقت شب آمد يا در شب آمد - مُؤْتاب، ص.

تَاَوَّبَهُ: آمد او را بشب مُتَاَوِّب، ص.

اَوْاَبْتُهُ: بخشم آوردم او را.

اَوْب: بازگشت، ابر و باد، سرعت، برگشت دست و پاى چارپا در رفتن، ورود آب در شب، قصد، عادت، استقامت، زنبور، شهد، طريق، جهت و سوى.

جاؤُا مِنْ كُلِّ اَوْبٍ: آمدند از هر سوى.




/ 5263