بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
الَ الْمَلِكُ رَعْيَتَهُ اِيالاً و اِيالَةً: سياست راند ملك رعيت خود را. قَدْ الَنا وَ ايلَ عَلَيْنا: بتحقيق كه سياست راند بر ما. الَ الْمالَ و اِئْتالَ: اصلاح و پرستارى كرد مال و چارپايان را. الَ الشَّىْ ءُ مَالاً: كم شد آن چيز. الَ مِنْ فُلانٍ: رهائى يافت. الَ لَحْمُ النَّاقَةُ: گوشت ماده شتر رفت و لاغر گرديد. اَوِلَ اَوَلاً، ف: درگذشت و سبقت نمود. اَوَّلَهُ اِلَيْهِ تَاْويلاً: بازگردانيد او را بسوى او. اَوَّلَ الْكَلامَ وَ تَاَوَّلَ: بيان كرد آن چه كلام بدان باز ميگردد. تَاْويلُ الرُّؤْيا: بيان كردن خواب. تَاْويل: گياهى خوشبو بستانى. آل - اوال، ج: (اصل آن اهل بوده ها بدل بهمزه گرديده و همزه ثانى بواسطه توالى همزتين تبديل بالف شده(، آنچه كه از دور نمايان باشد، از شتر و آب نما و سراب و شخص و هر چيز به شكل، چوب، ستون خيمه، اطراف و نواحى كوه، اهل و عيال مرد و پيروان و اولياء او )استعمال نميشود مگر در بزرگواران). الُ اللَّه: خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله. الُ الرَّسُول: خاندان رسول (ص). الَة - ال و الات، ج: چوب خيمه، شدت، حالت، تابوت، ابزار و آلت. هُوَ بِالَةِ سُوءٍ: او بحالت بديست. ائِل - اُيَّل، ج: شير بسته شده، هر چيز سفت از روغن و عسل و غيره. اِيال: ظرف شراب و غير آن. اِيالات: رودبارها. اُيَّل و اَيِّل و اِيَّل - اَيائِل، ج: بز كوهى يا گوزن. اُيَّل: آب منى در رحم، شير بسته شده يا ظرف آن.