فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَهَّبَ لِلْاَمْرِ تَاْهيباً و تَاَهَّبَ لِلْاَمْرِ: مهيا گرديد براى كار.

اَهَّبَ: آماده كرد، فراهم كرد.

اُهْبَة: آمادگى.

عَلى اُهْبَةِ السَّفَرِ: آمادگى براى سفر.

تَاَهُّب: تهيه، تدارك، آمادگى.

مُتَاَهَّب: آماده، حاضر.

(اَهَرَة) - اَهر و اَهرات، ج: حال نيكو، هيئت، متاع خانه.

(اَيْهُقان) - اَيْهُقانَة واحد: گياهى است دراز شكوفه آن سرخ و برگ آن پهن از جنس ترتيزك و تخم آن مانند كلم و ميوه آن به شكل اسباناج رومى يا جرجير دشتى است كه بفارسى انداو گويند.

(اَهَلَ) اُهُولاً، ن: زن خواست و با اهل شد.

اَهَلْتُ بِالرَّجُلِ: آرام يافتم به آن.

اُهِلَ الْمَكانُ، ل: به اهل خويش آبادان گرديد.

اَهِلَ بِهِ: انس گرفت به آن.

اهَلَهُ لِذالِكَ ايهالاً: او را شايسته و سزاوار آن كرد.

اَهْلَكَ اللَّهُ فِى الْجَنَّةِ: داخل كند خدا تو را و عيالاتت را در بهشت.

اَهَّلَ بِهِ تَاْهيلاً: گفت او را اهلا و مرحبا.

اَهَّلَهُ لِذالِكَ: سزاوار كرد او را به چنين.

اَهَّلَكَ اللَّهُ لِلْخَيْرِ: سزاوار گرداند خدا تو را براى خير و خوبى.

تَاَهَّلَ و اِتَّهَلَ: زن خواست و با اهل شد.

اِسْتَاْهَلَهُ: سزاوار و شايسته آن شد.

اِسْتَاْهَلَ فُلانٌ: خريد و خورد فلانى پيه و روغن را.

/ 5263