فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَهِلَة: مال.

اهِل: كسى كه او را عيال باشد.

مَكانٌ اهِلٌ: جاى باكسان.

اِهالَة - اِهالات، ج: پيه يا پيه گداخته يا روغن زيت يا هر نان خورش از قسم روغن.

اَهَلَ، تَاَهَّلَ: عروسى كرد، زن گرفت.

اَهِلَ الْمَكانُ: آماده بود، جمعيت دار بود، معمور و مسكون بود.

اَهَّلَ لِلْاَمْرِ: شايسته قرار داد، متناسب كرد، آماده كرد.

تَاَهَّلَ لِلْاَمْرِ: براى كار شايسته بود، مناسب و درخور بود.

اَهْل: خانواده.

اَهْلاً و سَهْلاً: خوش آمديد.

اَهْلاً بِاَهْلٍ: بدون زحمت، بى تشريفات، خودمانى.

حَربٌ اَهْلِيَّةٌ: جنگ داخلى.

اَهْلِيَّة: شايستگى، استعداد، زرنگى، مناسبت، صفت، شرايط لازم.

مُؤَهِّلات: صفات و شرايط لازم، موجبات.

اهِل، مَاْهُول: مسكون، داراى جمعيت.

مُسْتَاْهِل: شايسته، لايق، سزاوار.

مَكانٌ مَاْهُولٌ: مكانى كه اهل او در آن باشند.

(اَهْيَف): لاغر، باريك.

(اِهان): تنه درخت كه شاخه ها و بالاى آن بريده باشد.

اهِن: مال قديمى و موجود.

اَعْطاهُ مِنْ اهِنِ مالِهِ: عطا كن او را از مال قديم و حاضر خود.

اَهانَ: بدرفتارى كرد، بدزبانى كرد.

(اَىْ): حرف نداء مانند اَىْ رَبّى، و حرف تفسير هم آيد مانند رَأيَتُ غَضَنْفَرَ: اَىْ اَسَداً: يعنى ديدم من غضنفر را: يعنى شير را.

اى: حرف جواب است به معنى نعم يعنى بلى و با قسم آيد مانند اى وَاللَّهِ.

/ 5263