بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اَبى عَلَيْهِ و اَبى عَلَيْهِ الْاَمْرَ: نافرمانى كرد از وى. اَبَيْتَ اللَّعْنَ: امتناع كنى از كارى كه سزاوار لعنت است. اَبَيْتُ الطَّعامَ اِباً، ف: دست كشيدم از خوراك بدون سيرى و بازماندم. اَبِىَ الْفَصيلُ و اُبِىَ اَباً: ف ل ناگوارى يافت كُرِه شتر از شير. اَبِىَ الْعَنْزُ: بوئيد بز نر بول ماده را پس بيمار شد. اَبْواء، ص. بَحْرٌ لايُؤْبى: دريائى است كه آب آن منقطع نمى شود و هميشه هست. كَلاءٌ لايُوْبى: سبزه زاريست كه تمام نمى شود سبزه آن. تَاَبّى عَلَيْهِ: گردنكشى و نافرمانى كرد از وى. اُبْيَة: تكبر و بزرگى. اِبْيَة: بازآمدن شير در پستان. اَباء: گياهى است كه از آن كاغذ مى سازند، انبوه درختان. اُباء: كراهت. رَجُلٌ اَبَيان - اِبْيان ج: مردى است كه ناخوش دارد خوراك را و يا آنكه ناخوش دارد زن فرومايه را. اَبِيَّة: زنى كه كراهت دارد آب را و آنكه خواهش طعام شب نداشته باشد، ماده شترى كه نر بر او جسته وليكن آبستن نشده باشد. اَبواء: كوهيست بين مكه و مدينه و شهريست به آن نام مزار. اَبَى: رد كرد، نپذيرفت، امتناع كرد. آبٍ: بى ميل، ناراضى، باكراهت. اِباء - اِبائَة: رد، عدم قبول، بيزارى، تنفر، بى ميلى.