فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(بَاْبَاَهُ) و بَاْبَاَبِهِ: گفت براى او پدر و مادرم فداى تو.

بَاْبَاَ الصَّبِىُّ: كودك گفت بابا.

بَاْبَاَ الرَّجُلُ: سرعت كرد مرد.

بَاْباء و بُؤْبُؤ: دانشمند و مرد دانا.

تَبَاْبَاَ: دويد.

بابا - بابَوات، ج: رئيس بزرگ و پاپ اعظم نصارى.

بُؤْبُؤ: بيخ هر چيز، مهتر، زيرك، تيزدل، بدن ملخ، مردمك چشم، ميان هر چيز، سر ميل سرمه دان.

(بابِل( و بابِلى: شراب و جادو )موضعى است در عراق از مضافات شهر حله جادو و شراب را به آنجا نسبت دهند).

بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ (آيه): دو ملك نازل به شهر بابل شدند.

(بُؤَب): اسب نجيب كوتاه قد و درشت و گشاده قدم.

(باباج(: پدر )معرب بابا)

(بابُونَج(: گياهى است داراى گل زرد )معرب بابونه) به شكل.

(بَاَجَهُ) بَاْجاً - م: برگردانيد او را.

بَاَجَ الرَّجُلُ و بَاَّجَ: آواز برآورد و فرياد كرد مرد.

بَاَج: مستوى و برابر، شبيه، روش و طريقه.

اَلنَّاسُ عَلى بَاَجٍ واحِدٍ: مردم بر يك طريق و روش اند.

بَاْجَة - باجات، ج: نوعى از خوراك (معرب باها).

/ 5263