فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بابُوج: دم پائى، نعلين، پاپوش.
(بابور): ماشين بخار، موتور، لوكوموتيو قطار آهن.
بابُورُالْبَحْرِ: كشتى.
باتَ: شب را بسر برد.
باتيسْتَه: پاتيس، پارچه نازك.
پاتَينتا: گواهينامه بهداشت كشتى.
پاثالُوچِيا: علم امراض.
بِئْرُ السُّلَّم: نردبان، بدنه پلكان.
(بادْ زَهْر): پادزهر.
(بَاْدَلَة) - بَادِل، ج: رفتن سريع، گوشت ميان بغل و بيخ پستان يا گوشت پستان.
(بادِنْجان): ميوه ايست به شكل.
(بَاْذَنَهُ) بَاْذَنَةً: فروتنى نمود.
بَاْذَنَ بِهِ: اقرار كرد، شناخت و دانست آن را.
(بَاَرَ) بَاْراً، م: چاه كند، آتشدان كند.
بَاَرَ الشَّىْ ءَ: پنهان كرد و نگاهداشت آن را، ذخيره كرد تا در موقع حاجت.
بَاَرَ الْخَيْرَ: نيكى و نيكوئى را در پنهان پيش گرفت و عمل كرد.
بَاَرَ فُلاناً و اَبْاَرَ: چاه ساخت براى فلان.