بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بَبَّة: حكايت آواز طفل، فربه، جوان پر گوشت نرم اندام، صفت براى احمق. بَبَّان و بَبان: طريقه و روش. هُمْ بَبَّانٌ واحِدٌ: ايشان در طريقه واحدند. بَاْبَبَة: صدا و فرياد شتر نر است. (بَبْر) - بُبُور، ج: نوعى از درندگان معروف به شكل. (بابُوس(: كره شتر يا كودك شيرخوار )لغتى است رومى). (بَبْغاء) وَ بَبَّغاء - بَبْغاوات، ج: طوطى پرنده معروف، به شكل. (بَتَاَ) بِالْمَكانِ بَتْئاً، م: اقامت نمود در آنجا. (بَتَّهُ) بَتّاً و بَتَّةً، ن: قطع كرد و بريد، عاجز گردانيد او را از رسيدن به قافله، بريده شد، فرو ماند در راه. بَتَّ الطَّلاقَ: جدا شد بطور قطع. بَتَتُّ عَلَيْهِ الْقَضاءَ: قطع كردم بر او حكم را. سَكْرانٌ لا يَبُتُّ اَمْراً: آدمِ مست قطع و يكطرفه نمى كند كار را. لا صِيامَ لِمَنْ لا يَبُتُّ الصِّيامَ مِنَ اللَّيْلِ (حديث): نيست روزه كسى را كه از شب قصد و عزم آن را نكند. طَلَّقَها بَتَّةً و بَتاتاً: طلاق بائِن داد زن را كه در آن رجوع جايز نيست. لا اَفْعَلُهُ بَتَّةً و اَلْبَتَّةً: نخواهم كرد اين كار را هرگز (درامرى كه رجوع در آن نباشد گويند). بَتَّ بُتُوتاً، ض: لاغر گرديد. اَبَتَّهُ اِبْتاتاً: عاجز گردانيد او را از رسيدن بقافله، بريد و قطع نمود آن را. اَبَتَّ النِّكاحَ: عقد شرعى كرد نه متعه (نكاح موقت). بَتَّتَهُ تَبْتيتاً: توشه داد او را، نيك بريد آن را. تَبَتَّتَ الرَّجُلُ: توشه برداشت. اِنْبَتَّ اِنْبِتاتاً: عقب افتادن و ماندن در راه از قافله به سبب ماندن راحله - رَجُلٌ مُنْبَتٌّ، ص. اِنْبَتَّ: منقطع شد آب پشت او. بَتّ - بُتُوت، ج: لباس ضخيم از خز و پشم و مانند آن، پلاس چهارگوشه. طَحَنَ بَتّاً: آسيا را از چپ به راست گردانيد در وقت آرد كردن. بَتّى و بَتَّات: خز پشم باف و فروشنده آن.