فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هُوَ عَلى بَتاتِ اَمْرٍ: او مشرف بر آن كار است.

باتّ: لاغر، بيخرد و احمق، منقطع.

طَلاقٌ باتٌّ و بَيْعٌ باتٌّ: جدائى و معامله كه در او رجوعى نيست.

بَتّى: قطعى، قاطع.

بَتَّة: هيچ، بهيچوجه، ابدا، هرگز.

بَتاتاً: قطعا، بطور قطع، دست آخر، آخر كار.

مَبْتُوتَة: زن سه طلاق يافته.

(بَتَرَهُ) بَتْراً، ن: دم بريده كرد آن را.

بَتْر: بريدن يا از بيخ كندن، ناتمام داشتن و در اصطلاح علم عروض جمع نمودن حذف و قطع است در متقارب و مديد.

بَتِرَ بَتَراً، ف: بريده دم و بى فرزند شد، بى خير گرديد.

اَبْتَرَ اِبتاراً: عطا كرد، منع نمود، نماز صبح خواند در وقتى كه شعاع آفتاب بر روى زمين پهن گرديده بود.

اَبْتَرَاللَّهُ الرَّجُلَ: بى فرزند و بلاعقب گردانيد او را خداى.

اِنْبِتار: بريدن، ناتمام شدن، بى فرزند گشتن، دويدن.

- مُنْبَتِر، ص.

بَتْرَة: خر ماده.

بُتَيْرَة: (مصغر) كره خر.

سَيْفٌ باتِرٌ و بَتَّارٌ و بُتارٌ و بَتُورٌ - بَواتِر، ج: شمشير برّان.

/ 5263