فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

- بَتِع و بَتِعَة، ص.

بَتِعَ بِاَمْرٍ لَمْ يُؤامِرُنى فيهِ: يكطرفه كرد كار را بدون مشورت من در آن.

بَتِعَ الْجَسَدُ اوالرَّجُلُ: قوى و محكم استخوان گرديد.

اِنْبَتَعَ مِنْهُ اِنْبِتاعاً: منقطع گرديد و فروماند در راه.

بِتْع و بِتَع: شيره و عصاره انگور سفت شده، مرد بلند قامت.

بِتع: شراب و مى.

بَتِع (بَتِعَة مؤنث): مرد قوى و جسيم و استخوان سخت، اسب دراز گردن و چابك و قوى.

اَبْتَع (بَتْعاء مؤنث) - بُتْع و اَبْتَعُون، ج: سخت و قوى.

رَسْغٌ اَبْتَعٌ: بند دست پر گوشت.

جاءَ كُلُّهُمْ اَجْمَعُونَ اَكْتَعُونَ اَبْصَعُونَ اَبْتَعُونَ: آمدند تمام ايشان از پى هم (تمام اينها از اتباع اجمعون اند و در تاكيد گفته ميشود).

جائَتِ النِّساءُ كُلُّهُنَّ جُمَعُ كُتَعُ بُصَعُ بُتَعُ و جائَتِ الْقَبيلَهُ كُلُّها جَمْعاءُ كَتْعاءُ بَصعاءُ بَتْعاءُ: آمدند تمام زنان قبيله.

بِتع: نوشابه انگبينى پس از تخمير.

بِتغُورَة: كرجى بلند كن.

(بَتَكَهُ) بَتْكاً، ض ن: بريد آن را.

بَتْك: گرفتن چيزى و كشيدن و كندن آن همچو پر مرغ و موى و پشم.

بِتك: بريدن، قطع.

/ 5263