فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
(اِبْثَعَرَّتِ) الْخَيْلُ: دويدند اسبان تا سبقت گيرند.
(بَثَغَ): سرخ و كلفت گشتن اندام از غلبه خون.
(بَثَقَ) السَّيْلُ النَّهْرَ بَثْقاً و بِثْقاً و تَبْثاقاً، ن: شكست سيل كناره نهر را.
بَثَقَتِ الْعَيْنُ: پر اشك گرديد چشم.
بَثَقَتِ الرَّكِيَّةُ بُثُوقاً: پر آب گرديد چاه - بِئْرٌ باثِقَةٌ، ص.
اِنْبَثَقَ: گشوده شد و دريد بند آب.
اِنْبَثَقَ الْماءُ: برآمد و روان شد آب.
اِنْبَثَقَ السَّيْلُ عَلَيْهِمْ: ناگهان سيل رسيد بر ايشان.
اِنْبَثَقَ عَلَيْهِمْ بِالْكَلامِ: ناگاه بسخن درآمد برآنها.
بَثْق و بِثَق - بُثُوق، ج: سرچشمه.
باثِقُ الْكَرَمِ: مرد بسيار عطاكننده.
اِنْبَثَقَ: تركيد و بيرون آمد، ناشى شد، صادر شد.
اِنْبَثَقَ الْفَجْرُ: سپيده دميد، روشن شد، طلوع كرد بامداد.
اِنْبِثاق: ظهور، صدور، پرتو.
اِنْبِثاقُ الرُّوح: تجلى روح القدس.
مُنْبَثِق: صادر، ناشى.
(بُثلَة): شهرت، آشكارا.
(بُثُن): مرغزارها و سبزه زارها.