فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بَثْنَة: زمين نرم، كره، زن خوش صورت و نازك پوست و آكنده گوشت، تن آسائى در نعمت.
بِثْنَة: زمين نرم.
بَثينَة: يار و معشوق خوش روى.
بَثنِيَّة - بِثَن، ج: نوعى از گندم خوب كه در زمين نرم رويد، ريگ نرم.
(بَثا) بَثْواً، ن: عرق كرد.
بِثَة (اصل آن بِثوَة) - بِثىً، ج: خاكستر.
بَثّى: بسيار مدح كننده مردم، مرد پرخشم.
بَثاء: زمين نرم.
(بَجَّ) الْقَرحَةَ بَجّاً، ن: شكافت جراحت را.
بَجَّهُ بِالرُّمْحِ: به نيزه دوخت او را.
بَجَّ الْكَلاءُ الْماشِيَةَ: فربه گردانيد گياه چارپا را تا برآمده گرديد تهيگاه او.
بَجَّجْتُهُ: غالب آمدم او را در جنگ.
باجَجْتُهُ: كارزار و جنگ كردم با او.
اِبْتَجَّتْ ماشِيَتُكَ: فربه گرديد و برآمده تهيگاه شد چارپاى تو از خوردن گياه.
بُجّ: جوجه مرغ.
بَجَّة: دانه ريزه كه بر چشم برآيد، خون رگ زده، شترى كه در جاهليت به سال قحط مى كُشند و مى خورند.