بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بَجَسَ هُوَ: برآمد و روان گرديد. بَجَسَ الْجُرحَ: شكافت جراحت و زخم را. بَجَسَ فُلاناً بُجُوساً: دشنام داد فلان را. بَجَّسَ الْماءَ تَبْجيساً: روان كرد آب را. تَبْجيس: شكافتن زخم. تَبَجَّسَ الْماءُ: روان گرديد آب. اِنْبَجَسَ، تَبَجَّسَ: پريد، تند روان شد، با صدا بيرون ريخت. اِنْبَجَسَ الْماءُ: آب برآمد از چشمه و روان گرديد. فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً (آيه): پس روان گرديد آب از او دوازده چشمه. مآءٌ بَجْسٌ و مُنْبَجِسٌ: آب روان و جارى. سَحائِبُ بُجْسٌ و بُجَّسٌ: ابرهاى ريزان. بَجيس: بسيار آب. (بَجَعَهُ) بَجْعاً، م: بريد آن را به شمشير. بَجَع: مرغ سقاء پرنده اى است داراى منقار طويل به شكل. (بَجِلَ) بَجْلاً و بُجُولاً، ف ن: نيكوحال و شادمان گرديد. بَجُلَ بَجالَةً و بُجُولاً، ك: معظم و مكرم گرديد. اَبْجَلَهُ الشَّىْ ءُ: كافى شد او را آن چيز. بَجَّلَهُ تَبْجيلاً: گرامى داشت او را. بَجَلَ: گفت بس است تو را جائى كه رسيدى. مُبَجَّل: مرد تعظيم كرده شده، محترم، موقر، معزز. بَجَل: حرف ايجابست مانند نَعَم به معنى آرى و اسم فعل است به معنى يَكْفى و حَسْبُكَ يعنى كفايت مى كند تو را و بس است و همچنين بَجَلنى و بَجَلَكَ و بَجَلى.