فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَحْباحَة: زن زشت خوى.

بُحْبُوح و بُحْبُوحَة: اصل و ميان و وسط چيزى.

بَحْبُوح: دست و دل باز، جوانمرد نظر بلند، خوشبخت، خوش گذران، سبك روح، زنده دل.

بَحْبُوحَة: فراوانى، راحتى، آسايش.

مُبَحْبَح: آسوده، راحت، بى خيال، فراخ، با وسعت.

(بَحُتَ) بُحُوتَةً، ك: ساده و خالص گرديد.

باحَتَ الْماءَ مُباحَتَةً: خورد آب را بدون مخلوط چيزى.

باحَتَهُ الْوُدَّ: دوستى خالص و ساده كرد با او.

باحَتَ فُلاناً: دشمنى پيدا كرد با او.

باحَتَ دابَّتَهُ: خورانيد چارپاى خود را.

بَحْت: ساده و خالص از هر چيز.

عَرَبِىٌّ بَحْتٌ و شَرابٌ بَحْتٌ: خالص.

(بَحْتَرَ): پخش كرد، پراكنده كرد.

بُحْتُر: كوتاه و مجتمع الخلقه.

(بَحَثَ) عَنْهُ بَحْثاً، م: كنجكاوى و تفتيش كرد از او، كاويد و كند.

اِبْتَحَث: خاك بازى كردن.

تَبَحَّثَ عَنْهُ و اِنْبَحَثَ و اِسْتَبْحَثَ: جستجو و تفتيش كرد از وى، كاويد.

/ 5263