فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حَصانُ الْبَحْر: اسب آبى.

دَوارُ الْبَحْر: سرگيجه كه بر اثر سفر دريايى به مسافر رسد.

شاطِى الْبَحْر: كناره دريا، دريا ساحل.

سَلْكُ الْبَحْر: دريانوردى.

شاطِى الْبَحْر: كناره شن زار باريك.

عُرضُ الْبَحْر: قسمتى از دريا كه از كناره نمودار و آب آن گود است.

عِجلُ الْبَحْر: گوساله ماهى.

كَلبُ الْبَحْر: اره ماهى، كوسه.

بُحار: ناخوشى دريا.

بَحْرِيَّة: دريادارى، نيروى دريائى.

بُحْران: سرسام، پرت گوئى، ديوانگى، بيهوشى، حالت شبيه به خواب.

بَحْرَة: استخر.

بُحَيْرَة: درياچه.

مُتَبَحِّر: دانشمند عاليقدر، كاركشته بسيار وارد.

باحُور: قمر.

(بِحْريت): ساده، خالص، برهنه كه چيزى نمى پوشاند او را.

غَديرٌ (بَحْرَمٌ): گودال پر آب.

(بَحَزَهُ) بَحْزاً، م: به مشت زد او را، راند و دفع كرد او را به خشونت.

(بَحْزَج): گوساله، مرد كوتاه شكم بزرگ، شتر جوان.

مُبَحْزَج: آب بسيار گرم جوش يافته.

/ 5263