فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَخْبَخَ الرَّجُلُ: آرام گرفت مرد از گرماى نيمه روز.

بَخْبَخَ لَحْمُهُ: جنبيد گوشت او از لاغرى بعد از فربهى.

اِبِلٌ مُبَخْبَخَةٌ: شتران شكم بزرگ.

تَبَخْبَخَ الْحَرُّ: فرونشست سختى گرما.

تَبَخْبَخَتِ الْغَنَمُ: آرام گرفتند گوسفندان در جائى كه بودند.

بَخّ: مرد بزرگ و مهتر، كلمه اى است كه در تحسين و فخر و مدح و شگفت به چيزى گويند و گاه تكرار كنند جهت مبالغه گويند بَخٍّ بَخٍّ و گاه مكسور و گاهى مضموم و مُنَوَّن آرند.

دِرهَمٌ بَخِىٌّ: درهمى كه بر آن بخ نوشته باشد.

(بَخَتَهُ) بَخْتاً، ن: زد او را.

تَبْخَيت: غلبه كردن به حجت و دليل.

بَخْت: طالع، شانس، سرنوشت، تقدير.

بُخْتى - و بُخْتِيَّة (مؤنث): شتر قوى گردن دراز.

بُخيت و مَبْخُوت - بُخْت و بُخاتى، ج: صاحب بخت و طالع.

بَخَّات: جمع كننده شتران بُختى.

(بُخْتَج( - بَخاتِج، ج: )معرب پخته) آن دو شابى را گويند كه بجوشانند تا به قوام آيد.

(بَخْتَرَ) بَخْتَرَةً و تَبَخْتَرَ تَبَخْتُراً: رفت و خراميد به ناز و تكبر.

بَخْتَرِيَّة: زن خوش خرام و نيكو جمال و متكبر و خرامنده به ناز.

بَخْتير و بَخْتَرى: مرد خوش خرام و متكبر و خوش اندام و خرامنده به ناز.

(بَخَثَرَهُ): جدا كرد آن را و پراكنده نمود.

تَبَخْثَرَ: پراكنده و متفرق گرديد.

بَخْثَرَة: تيرگى آب و جامه.

(بَخَنْداة) و بَخَنْدى - بَخانِد، ج: زن كامل اندام و ساق پر گوشت.




/ 5263