فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(بَخْدَج): شتر جوان و فربه.

بَخدَجَة: نوعى از رفتار است كه جلوى قدمها را نزديك و پاشنه ها را دور گذارند.

(بَخْدَن): دختر نرم و نازك بدن.

(بَخَرَتِ) الْقِدْرُ بَخْراً - م: بخار برآورد ديگ.

بَخِرَ بَخَراً، ف: بد بو و گنده دهان گرديد.

اَبْخَر و بَخْراء، ص: مذكر و مؤنث.

اَبْخَرَهُ الشَّىْ ءُ: بدبو گردانيد آن را اين چيز.

بَخَّرَ: ضدعفونى كرد، با عطريات بخور داد.

تَبَخَّرَ: به بخار تبديل شد، تبخير شد.

بَخَّرَبِهِ تَبْخيراً و تَبَخَّرَبِهِ: بخور كرد به آن.

بَناتُ بَخْرٍ: ابرهاى سفيد و تكه تكه كه اوايل تابستان آيد.

بَخَر: گندگى دهان و غير آن.

بَخِر: بوى تند.

بَخَرَة: گياهى است.

بُخار: هر آنچه كه مانند دود از جاهاى نمناك و گرم و آبهاى حرارت داده شده برآيد.

بَخُور - بَخُورات، ج: آنچه بدان بوى دهند.

بَخُورُ مَريَمَ: گياهى است كه آن را پنجه مريم گويند.

باخِر: آب دهنده زراعت.

مَبْخَرَة: سبب گندگى و بوى بد دهان.

مَبْخُور: مخمور - مست.

مَاْسُورَةُ الْبُخار: لوله بخار.

/ 5263