فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَبْخَلَهُ اِبْخالاً: بخيل و ممسك و سخت يافت او را.

بَخَّلَهُ تَبْخيلاً: منسوب كرد او را به بخل.

بَخُلَ: آزمند بود، حريص بود، خسيس بود.

بُخْل: خست، امساك، كم خرجى، تنگ چشمى، پستى آز، حرص، طمع، شره، دنيادارى.

بَخيل: لئيم، پست، تنگ چشم، طمع كار، مال دوست، فرومايه، ممسك، زفت.

بُخْل و بُخُل و بَخْل و بَخَل: سختى و امساك از دادن، ضد سخاوت.

اَلَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَاْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ (آيه): كسانى كه امساك از موجودى ميورزند و امر كنند مردم را به بخل.

رَجُلٌ بَخَلٌ: مرد بسيار سخت و ممسك.

رَجُلٌ بَخالٌ و بَخَّالٌ: مرد بسيار بخيل.

بُخُول: سختى.

اِنَّكُمْ لَتُبْخَلُونَ و تَجْبَنُون (حديث) و فيهِ الْوَلَد مَبْخَلَةٌ مُجْبَنَة: هرآينه شما مُمسِك و ترسناكيد.

باخِل - بُخَّل و بُخَّال، ج: ممسك، زفت.

مَبْخَلَة: سبب بخل.

/ 5263