فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَدَّدَ: به هدر داد، تلف كرد، پخش كرد، بر باد داد.

تَبَدَّدَ: پراكنده و پخش شد.

اَبَدَّهُ: پراكنده كرد آن را.

اَبَدَّيَدَهُ: دراز كرد دست خود را بسوى زمين.

اَبَدَّ الْعَطاءَ بَيْنَهُمْ: داد هريك را قسمتى و بهره.

بادَّ مُبادَّةً و بِداداً: فروخت آن را به معاوضه.

مُبادَّة و بِداد و بَداد: آوردن هركس چيزى را و جمع نمودن رويهم و بعد تقسيم كردن ميان خود.

بَداد: يك يك بيرون آمدن به جنگ.

لَوْ كانَ الْبَدادُ لَما اَطاقُونا: هر آينه اگر يك يك به جنگ آنها رويم طاقت مبارزه با ما را ندارند.

بَدَّدَهُ تَبْديداً: پريشان كرد آن را، درمانده كرد.

تَبَدَّدَ: پريشان گرديد - مُتَبَدِّد، ص: پريشان خاطر.

تَبَدَّدَ الْحُلىَ صَدْرَ الْجارِيَة: گرفت زيور سينه دختر را.

تَبَدَّدُ واالشَّىْ ءَ: بطور مساوى قسمت و بخش بخش كردند.

اِمْرَاَهٌ مُتَبَدِّدَةٌ: زن لاغر.

اِبْتَدَّهُ اِبْتِداداً: گرفتند او را از هر دو جانب او.

اِسْتَبَدَّبِهِ: يگانه شد و رفيقى ندارد در آن كارى كه ايستاده به آن.

اِسْتَبَدَّ: حرف خود را روى كرسى نشانيد، روى دلخواه خود عمل كرد، ظالمانه عمل كرد.

اِسْتَبَدَّ بِفِكْرِهِ: خيره سرى يا كله شقى كرد، يك دنده بود، خودراى و خودسر بود.

/ 5263