فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تَبادُّوا: حريف و همتاى خود را گرفتند در جنگ.

بَدّ: رنج و تعب، ماندگى.

بِدّ: مانند، همتا، حريف.

بُدّ - بِدَدَة و اَبْداد، ج: پشه، (معرب بت) بتخانه، صورتخانه، قسمت و بهره از هر چيز، عوض، چاره، جدائى، گريز، راه فرار، رهائى.

لابُدَّ: بطور قطع و يقين، ناگزير، به هر قيمت كه باشد، هر طور باشد، با تمام وسايل، نيست جدائى.

لابُدَّ مِنْهُ: ضرورى، لازم، حتمى، اجتناب ناپذير، چاره ناپذير.

لابُدَّ مِنْ حُضُورِكَ: بايد بيائى.

لابُدَّ لَكَ مِنْهُ: نيست تو را چاره از آن.

بادّ: داخل ران كه ملازم زين و پالان ميشود.

بِدَّة و بَدَّة: قوت، طاقت و توانائى.

مالَهُ بِهِ بِدَّةٌ وَ بَدَّةٌ: نيست مر او را طاقت آن.

بُدَّة - بِدَد، ج: بهره از هر چيز، طاقت، غايت و انتهاى چيزى.

بَدَد: حاجت و طاقت، فاصله ميان دو ران از فربهى و در چارپا فاصله ميان دو دست.

جائَتِ الْخَيْلُ بَدَدٌ بَدَدٌ و بَدَداً بَدَداً و بَدادِ بَدادِ: آمدند چارپايان متفرق و پريشان.

بايَعْتُهُ بَدَداً: خريدم آن را بطور معاوضه.

بَداد: بهره از هر چيز، متفرق و پريشان، اسم فعل است يعنى بايد بگيرد هر مرد حريف خود را.

لَقُوا بَدادَهُمْ: گرفتند در جنگ حريف خود را.

بِداد - بَدائِد و اَبِدَّة، ج: بهره و قسمت از هر چيز، هرچه كه از كاه و پنبه و پشم پر كرده در زير پالان و زين گذارند تا پشت چارپا زخم نشود، نمد پاره كه بر پشت زخم چارپا بندند.

/ 5263