فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَديد - بَدائِد و اَبِدَّة، ج: (به معنى اخير بداد) و خرجين، بيابان وسيع، مانند و حريف و همتا.

بَديدَة: بلا، حريف و همتا.

رَجُلٌ اَبَدٌّ: مردى كه هر دو دستش يا هر دو رانش از هم دور باشد يا مرد بزرگ قامت.

اَلْاَبَدُّ الرَّثيم: شير درنده.

بَدَّاء: زن بلند قامت يا زنى كه هر دو دست يا هر دو رانش از هم دور باشد.

بِدَّى: آرزو، كاش كه.

اِسْتِبْداد: ستم، ظلم، زورگوئى، تجاوز.

مُسْتَبِد: خودارى، ستمگر، حاكم مطلق،كله شق.

مُبَدِّد: تلف كننده، تلفكار، ولخرج، تباه كننده.

ذَهَبُوا تَباديدَ وَ اَباديدَ: رفتند پريشان و متفرق.

بَدْبَدْ: به معنى بخ بخ است.

(بَدَءَ) بِهِ بَدْءاً، م: و اِبْتَدَءَ بِهِ: آغاز كرد به آن.

بَدَءَ الشَّىْ ءَ وَ اِبْتَدَاَهُ: نو بيرون آورد آن را، بجا آورد ابتداءً.

بَدَاَ: دست بكار شد، شروع كرد، اقدام كرد، وارد شد.

بَدَاَالْحَديثَ: سر حرف را باز كرد، آغاز سخن كرد.

بَدَاَالْعَمَلَ: مشغول كار شد.

/ 5263