فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَدْرِىّ: بارانى كه پيش از زمستان بارد، كره شتر فربه، كسانى كه در جنگ بدر با پيغمبر (ص) بودند.

بَدْرى: سبقت و پيشى.

بادِر: ماه تمام، جوان تمام در جوانى، ميوه رسيده.

لا نَبيعُ التَّمْرَ حَتّى يَبْدُرُ (حديث): خرماى نارس را نمى خرم تا برسد.

بادِرَة - بَوادِر، ج: تندى و تيزى خشم، شتابزدگى، تيزى شمشير، سخن بى فكر، برگ گياه، آنچه اول از گياه برآيد، گوشت ميان كتف و گردن.

بَدارِ: (مبنى بر كسر اسم فعل است)، به شتاب.

بَيْدَر: خرمن و خرمنگاه.

لِسانٌ بَيْدَرى: زبان هموار.

بَدارَة: جوجه كباب.

بَدْرُوم: طبقه پائين، زيرزمين.

(بَدْرَقَة): رهبر و نگاهبان، جمعى را كه همراه مردم و مسافران كنند تا آنها را از خطر بگذرانند.

(بَدَعَهُ) بَدْعاً، م: نو بيرون آورد آن را.

بَدَعَ، اِبْتَدَعَ: اختراع كرد، ابتكار و ايجاد كرد، چيز نوظهور آورد.

بَدَعَ، اَبْدَعَ: ساخت، سرشت، درست كرد.

اَبْدَعَ: كار جالبى انجام داد.

بَدْع، اِبْتِداع: ايجاد، اختراع، ساخت.

بَدَعَ الرَّكِيَّةَ: بيرون آورد آب چاه را.

بَدِعَ بَدَعاً، ف: فربه و چاق شد.

/ 5263