فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بِدْعَة: نوظهور، تازه.

بَديع: شگفت انگيز درخور تحسين.

بَديع، مُبْدِع: سازنده، به وجود آورنده.

عِلْمُ الْبَديع: علم اوزان اشعار.

بَديع - بُدُع، ج: يكى از اسماى خدايتعالى، نو بيرون آورنده و آورده، ريسمان تافته شده از پشم نو و غير آن، خيك نو، مرد فربه.

بَديعَة - بَدايِع، ج: نو بيرون آورده شده.

(بَدِغَ) بِالْعَذَرَةِ بَدَغاً، ف: آلوده به نجاست شد.

بَدَغ: رفتن با نشيمنگاه است.

بَدُغَ بَداغَةً، ك: در جامه نجاست كرد - بِدْغ، ص.

اَبْدَغَ زَيْدٌ عَمْراً: زيد كمك كرد عمرو را در برداشتن بار.

بَدْغ: شكستن گردو و بادام.

بَدِغ: مرد آلوده به نجاست و بدى.

هُمْ بَدِغُونَ: ايشان فربه اند و حال خوش دارند.

(بَدِلَ) بَدَلاً، ف: درد گرفت دستها و پاها و گوشت بغل او - بَدِل، ص.

لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ (آيه): براى كلمات خدا تغييرى نيست.

بَدَلَ، بَدَّلَ، اَبْدَلَ: عوض كرد، تفسير داد.

بَدَلَ، بَدَّلَ: يك در ميان قرار داد، به نوبت انجام داد، پر ريخت و تو لك رفت، دندان عاريه گذارد.

اَبْدَلَهُ اِبْدالاً: بَدَل وى آورد.

اَبْدَلَهُ بِهِ: گرفت آن را بَدَل آن.

بادَلَهُ مُبادَلَةً و بِدالاً: معاوضه كرد با وى.

بَدَّلَهُ مِنْهُ تَبْديلاً: بَدَل وى آورد.

بَدَّلَهُ: دگرگون كرد او را.




/ 5263